مازیار آقازاده – اعتراضات هفته های گذشته در کشورهای اروپای غربی و آمریکای شمالی که در ادبیات رایج سیاسی از کشورهای این مجموعه به همراه استرالیا و نیوزیلند تحت عنوان “غرب ” یاد می شود، با وجود بی سابقه یا کم سابقه بودن، شکافی جدی را در موضوع خواست ملت های غربی با سیاست های اجرایی “دولت های منتخب” شان، نشان داد.
با وحشی گری های شدید رژیم اسراییل در ارتکاب کشتار غیرنظامیان در نوار غزه، افکار عمومی ملت های جهان به ویژه در غرب نسبت به این موضوع، حساس شده و اعتراضات گسترده ای در اقصی نقاط جهان به ویژه در کشورهای غربی علیه سیاست دولت های غربی در حمایت مطلق از رژیم اسراییل شکل گرفته است و همچنان نیزبه موازات ادامه جنگ در غزه، در جریان است.
این اعتراضات اما نه تنها باعث توقف ماشین کشتار رژیم اسراییل در نوار غزه نشده بلکه حتی باعث کاهش حمایت های نظامی و پشتیبانی های همه جانبه دولت هایی چون ایالات متحده آمریکا و انگلیس و آلمان و… از رژیم اسراییل نشده است و این سوال را پیش کشیده که جایگاه افکار عمومی در سیاست دولت های غربی به ویژه در زمینه سیاست خارجی کجاست؟
کشورهای غربی همواره تاکید داشته اند که باید به افکار عمومی اهمیت داد و دیگر کشورهای غیرغربی را همواره توصیه به شنیدن صدا و نظرات مردم خود و جامه عمل پوشاندن به خواست های آنها می کنند و سالانه باعث و بانی تصویب دهها قطعنامه در مجامع بین المللی در محکومیت دیگر دولت های غیرغربی بابت همین موضوع می شوند.
اما در فقره اخیر جنگ غزه، علی رغم نتایج همه پیمایش های افکار سنجی و اعتراضات آشکار و گسترده شهروندان غربی مبنی بر اعمال آتش بس در غزه و پایان دادن به ماشین کشتار ارتش اسراییل، این دولت های غربی مدام تاکید دارند “آتش بس به نفع حماس” بوده و “اسراییل حق دفاع از خود” را دارد؛ هر چند که در عمل این حق با کشتار بیش از ۱۶ هزار شهروند غیرنظامی و زخمی شدن بیش از ۳۰ هزار نفر از آنان به ویژه زنان و کودکان همراه باشد.
عکس آرشیوی/ تظاهرات گسترده حامیان فلسطین در پایتخت آمریکا/ گتی ایمجز
این دولت ها به همین نیز بسنده نکرده و در برخی از دولت های اروپای غربی از جمله آلمان، فرانسه و انگلیس مجازات های سختی برای اعتراض علیه اسراییل در نظر گرفته شده و حتی به دست گرفتن نمادها و پرچم فلسطین جرم تلقی شده و بسیاری از دانشجویان و خبرنگاران و فعالان مدنی و… به بهانه همین موضوع از کار اخراج شده و یا در معرض تهدید به اخراج قرار گرفته اند.
اما چرا دولت های غربی در موضوع جنگ غزه خود را به کَری زده و صدای اعتراض بخش قابل توجهی از شهروندان شان را نمی شنوند و به حمایت نظامی همه جانبه خود از “بزرگ ترین نسل کشی قرن بیست و یکم” خاتمه نمی دهند و حتی خود را با اقداماتی چون جریمه و مجازات و اخراج فعالان مدنی و خبرنگاران و دانشجویان و.. به خاطر اعتراضات ضداسراییلی رسواتر می سازند؟
این اقدام دو دلیل عمده دارد: نخست اینکه از زمانی که بذر اسراییل به گونه ای غیرطبیعی و به عنوان گونه ای غیرمتجانس با محیط منطقه غرب آسیا، در این منطقه کاشته شده تا زمان حاضر و احتمالا آینده، هر چیزی که مربوط به اسراییل بوده خط قرمز و همزمان پاشنه آشیل دولت های غربی
حامی آن بوده است که باز کردن دلایل آن خود محال نوشتاری دیگر می طلبد.
اما دلیل دوم : “افکار عمومی” هر چند مهم است اما وقتی پای منافع و امنیت ملی کشورها در میان باشد، به هیچ وجه در اولویت قرار نمی گیرد و دولت ها بر مبنای اجماع طبقه “الیت تصمیم گیر” از منافع ملی خود عمل می کنند و در فقره بحران غزه نیز اجماع طبقه الیت و تصمیم گیر دولت های غربی در این است که به رغم کشتار هزاران غیرنظامی از سوی اسراییل، اگر این دولت ها حمایت خود را از رژیم تل آویو بردارند، موازنه ژئوپلتیک در منطقه غرب آسیا و حتی جهان به نفع رقبای غرب از جمله روسیه، ایران و چین تغییر خواهد یافت و بر این مبنا چشم خود را به روی کشتار هزاران غیرنظامی فلسطینی از سوی رژیم اسراییل در غزه و کرانه باختری بسته اند و حتی به گونه ای مستقیم و غیرمستقیم حامی چنین نسل کشی و کشتاری شده اند.
بنابراین در جمع بندی موضوع باید گفت، به رغم اهمیت افکار عمومی، اما وقتی پای منافع و امنیت ملی کشورها در میان باشد چه دولت ها غربی باشند و چه شرقی، چه برآمده از روندی دموکراتیک باشند و چه با دیکتاتوری اداره شوند، رفتار یکسانی از آنها سر می زند و آن رفتار یکسان اولویت مطلق مفاهیمی رئالیستی همچون منافع و امنیت ملی، بازدارندگی و اصل موازنه قوا و توجه به منافع و واقعیت های ژئوپلتیک است.
جنگ غزه بیش و پیش از آنکه مایه یک رسوایی بی سابقه برای اسراییل در مقابل چشمان نظاره گر افکار عمومی جهانی شده و این رژیم را در یک باتلاق نظامی و گردابی اخلاقی فروبرده، دولت های غربی را هم که منافع خود را به دستان روی ماشه نظامیان اسراییلی گره زده اند، در همان مخمصه گرفتار کرده است و سال ها زمان خواهد برد تا حتی پس از اتمام جنگ غزه، این کشورها اگر بتوانند وجهه مخدوش شده خود را در بین افکار عمومی ملت ها بازسازی کنند و شاید هیچ گاه نتوانند این چینی شکسته را بند زده و دوباره در نقش” ناصحان دلسوز و مهربان” دیگر کشورها و ملت های جهان ظاهر شوند، چون دستان آنها در جنگ غزه بدجوری بوی خون گرفته است که پاک شدن آن به آسانی میسر نیست./عصر ایران