در نسخهی تازهی این اینترنت، ویترین میل از سایتهای پورنو به استوریهای اینستاگرام منتقل شده است. کافی است نگاهی به استوریها بیندازید: پسران، در باشگاه، با شانههای حجیم و عضلات منبسطشده جلوی آینه فیگور میگیرند و دختران در همان فضاها با نور و زاویهی محاسبهشده، روند رژیم و فرم بدن خود را گزارش میدهند.
پدیدهای دیگر، سرعت تبدیل دیدهشدن به فروش است. کافیست دنبالکنندگان کسی کمی زیاد شوند تا ناگهان لینک اونلیفنز در بیوی اینستاگرام ظاهر شود؛ پلتفرمی که کاربران میتوانند تصاویر و ویدیوهای خصوصی خود را در ازای دریافت پول منتشر کنند.
در این نظام تازه، بدن به کالایی قابلاشتراک و خرید تبدیل میشود. نمایش، دیگر فقط برای دیدهشدن نیست، برای فروش است و هر کلیک بخشی از درآمد محسوب میشود
ترندهای اینترنتی با چالشها، برنامهها و پرسشهای آنلاین، تقریباً همهچیز را به مقولات جنسی فروکاستهاند. تبلیغات، میمها و بحثها همه بر جذابیت جنسی تمرکز دارند و کاربران را ناخودآگاه به دیدن جهان از زاویه جنسی تشویق میکنند.
فضای آنلاین به مکانی تبدیل شده که در آن ارزش محتوا به میزان «جنسی بودن» آن سنجیده میشود سوالهایی مثل «اگر دختری فلان طور باشد، کنسل است؟» یا «اگر پسری این گونه نباشد، ارزش دارد؟» نه فقط معیارهای اخلاقی یا زیبایی، بلکه استانداردهایی لوکس و دست نیافتنی برای ارزشمندی فردی نیز معرفی میکنند.
در شبکههای اجتماعی، این مفاهیم به شکل ملموس در استوریها و پستها دیده میشوند: پسرانی عضلانی، دائم در سفر با ماشینهای آخرین مدل و شرکت در مهمانیها و میتینگهای مختلف، و دخترانی که همیشه در باشگاه با رژیمهای غذایی متنوع هستند، دائماً از این رستوران به آن رستوران میروند و اکسسوریهای گرانقیمتشان و خودشان را نمایش میدهند.
در اینترنت، افراد گاهی تصویری از خود میسازند که واقعی نیست، بلکه نسخهای ایدهآل و جذاب از خودشان است.با ابزارهای ادیت عکس و فتوشاپ، این تصویر حتی جذابتر و کاملتر از واقعیت میشود.
این نسخهها مثل معیارهایی برای سنجش جذابیت دیگران عمل میکنند.سایر افراد ممکن است دچار اضطراب یا احساس کمارزشی شوند، چون دائم خود را با این نسخههای غیرواقعی و زیبایی دستکاری شده دیگران مقایسه میکنند.
در اینترنتِ جنسیزده، برای زنان جوان معادلات پیچیدهتر است: باید در عین «پاکبودن»، جذاب بهنظر برسند؛ باید میل برانگیز باشند، اما نه چندان که به هرزگی متهم شوند. و در عین حال، اگر میل نشان ندهند، به اُمُلی و سردی متهم میشوند. نتیجه، نوعی دوگانگی خستهکننده است که در آن هیچکس واقعاً آزاد نیست.
نتیجه، احساس فرسودگی و افسردگی است.پژوهشها نشان دادهاند که هرچه فرد بیشتر زمان خود را در فضای تصویریِ بدنمحور و زیبایی محور بگذراند، تصویر ذهنیاش از بدنش و خودش منفیتر میشود.
شاید واقعاً لازم نباشد آدم همیشه دل مشغول جذابیت ظاهری و تأثیر خود بر دیگران باشد.؛ انسان میتواند کارهای دیگری در زندگی داشته باشد، اولویتهای دیگری، یا حتی هیچ علاقهای به این موضوع نداشته باشد.
بازگرداندن معنا به بدن، یعنی بازگرداندن حق مالکیت عاطفی بر آن؛ اینکه بدن فقط صحنهای برای قضاوت دیگران نباشد، بلکه خانهای برای زیستن خود ما باشد.