این مفهوم به فقدان سیاستگذاری علمی، آیندهنگر و هماهنگ اشاره دارد؛ کمبودی که اثرات آن در همه حوزهها، از مدیریت منابع طبیعی گرفته تا مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، خود را نشان میدهد.
ایران سالهاست با بحرانهای انباشته روبهروست؛ بحرانهایی که برخی از آنها، مانند کمبود آب، ریشه در واقعیتهای اقلیمی دارند، اما بخش مهمی از شدت و ابعاد این چالشها نتیجه دورشدن از عقلانیت در سطوح مدیریتی است. کارشناسان یادآوری میکنند که هشدار درباره بحران آب موضوع تازهای نیست و بارها و در دورههای مختلف تکرار شده، اما سیاستگذاریها با این هشدارها همسو نبوده است. توسعه مناطق، الگوهای مصرف، نحوه تخصیص منابع آب و حتی برنامهریزی عمرانی، اغلب بدون توجه به واقعیتهای اقلیمی کشور پیش رفته است؛ روندی که اکنون نتیجه آن در بحران گسترده بیآبی و نارضایتی اجتماعی مشاهده میشود.
اما محدود کردن «خشکسالی عقلانیت» به حوزه آب تصویر کاملی از مسئله ارائه نمیدهد. طی سالهای گذشته، ایران در حوزههای مختلف با موجی از بحرانها و شکافهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی روبهرو بوده؛ وضعیتی که پیشتر از آن با عنوان «هر روز یک بحران» یاد میشد و در دولتهای مختلف، از جمله دولت دکتر پزشکیان، همچنان ادامه دارد. این تداوم نشان میدهد که مشکل اصلی نه تغییر دولتها، بلکه ضعف عمیق در شیوه تصمیمگیری و سیاستگذاری است. در واقع، زمانی که تصمیمها نه براساس تحلیل کارشناسی، بلکه تحت تأثیر نگاههای کوتاهمدت، سلیقههای شخصی یا فشارهای پیرامونی اتخاذ میشود، وقوع بحرانهای مکرر نهتنها عجیب نیست، بلکه امری قابل پیشبینی است.
بازگشت به مدار عقلانیت شرط نخست عبور از این وضعیت است. این بازگشت تنها با گفتن از عقلانیت محقق نمیشود و نیازمند تغییرات واقعی در ساختار مدیریت و سیاستگذاری کشور است. تقویت جایگاه تخصص، توجه به تجربه و توان واقعی افراد، استفاده از ظرفیت نخبگان در همه سطوح، و طراحی سیاستهای بلندمدت بهجای تصمیمهای موقتی، بخشی از پیششرطهای این تغییر محسوب میشود. به باور کارشناسان، شایستهسالاری باید از یک شعار به یک سازوکار عملی تبدیل شود؛ سازوکاری که در آن رنگ، قومیت، گرایش سیاسی یا روابط اداری جایگزین معیارهای حرفهای و توانمندی فردی نشود.
«خشکسالی عقلانیت» علاوه بر اثرگذاری بر کیفیت تصمیمگیری، پیامدهای مستقیمی بر روحیه و امید اجتماعی نیز دارد. هنگامی که جامعه با بحرانهای پیدرپی مواجه میشود و در عین حال نشانی از اصلاح ساختاری و تصمیمگیری دقیق مشاهده نمیکند، فرسایش امید و کاهش اعتماد عمومی امری طبیعی خواهد بود. در چنین وضعیتی، شهروندان نهتنها نسبت به آینده نگران میشوند، بلکه کارآمدی نظام اداری و حکمرانی را نیز زیر سؤال میبرند. از این منظر، بحرانهای امروز تنها مسائل فنی یا اجرایی نیستند، بلکه تهدیدی برای انسجام اجتماعی و سرمایه ملی به شمار میروند.
اگر بازگشت به عقلانیت در دستور کار قرار نگیرد، چرخه بحرانزایی همچنان ادامه خواهد یافت؛ حتی اگر برخی از مشکلات بهطور موقت کنترل شوند. در مقابل، اگر سازوکارهای تصمیمگیری کشور بر مبنای دانش، تجربه، تخصص و نگاه بلندمدت بازسازی شود، عبور از بحرانها نهتنها ممکن، بلکه قابل پیشبینی خواهد بود. تجربه کشورهای مختلف نیز نشان داده که عقلانیت در سیاست و مدیریت، شرط پایهای توسعه پایدار و کلید کاهش بحرانهای مزمن است.
آنچه امروز پیشروی ایران قرار دارد تنها بحران آب یا کمبود منابع نیست، بلکه ضرورتی فوری برای بازنگری در الگوی حکمرانی است. جامعهای که با «خشکسالی عقلانیت» روبهرو باشد، دیر یا زود با خشکسالیهای اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی نیز مواجه خواهد شد. راه عبور از این چرخه، اتخاذ تصمیمهایی است که بهجای واکنشهای مقطعی، بر تحلیل، تخصص و آیندهنگری تکیه داشته باشد؛ تصمیمهایی که مسیر حرکت کشور را بهجای بحرانسازی، بهسمت ثبات و پیشرفت هدایت کند.
رضا محبیزدانی، استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه حکمرانی در گفتگو با آرمان امروز با اشاره به موج تازه هشدارها درباره بحرانهای کشور تأکید کرد: ریشه بخش مهمی از این چالشها نه در محدودیتهای طبیعی، بلکه در ضعف تصمیمگیریهای کلان است. آنچه امروز ایران را بیش از هر مسئلهای تهدید میکند، «فاصله گرفتن از عقلانیت مدیریتی» است؛ پدیدهای که در سالهای اخیر باعث انباشت بحرانها و نارضایتیهای عمومی شده است.
به گفته محبیزدانی، تکرار بحرانهایی مانند کمبود آب، مشکلات ساختاری در مدیریت منابع و تنشهای اجتماعی، نشاندهنده آن است که برخی سیاستها بدون اتکا به تحلیل کارشناسی اجرا شدهاند. بسیاری از هشدارهای علمی درباره مخاطرات آینده سالها پیش مطرح شده بود، اما «تصمیمگیریهای احساسی و کوتاهمدت» موجب شد کشور در برابر این بحرانها آسیبپذیرتر شود.
وی با بیان اینکه «تغییر دولتها بهتنهایی پاسخگوی مشکلات نیست»، افزود: ساختار سیاستگذاری در ایران نیازمند بازنگری جدی است؛ بازنگریای که در آن تخصص، تجربه، و نگاه بلندمدت بهجای سلیقهگرایی و فشارهای غیرکارشناسی مبنا قرار گیرد. محبیزدانی هشدار داد که تداوم بیتوجهی به عقلانیت مدیریتی، اعتماد عمومی را تضعیف میکند و تابآوری جامعه را کاهش میدهد.
این استاد دانشگاه تأکید کرد: مسیر عبور از بحرانهای پیدرپی، از بازگشت به تحلیل علمی و اصلاح سازوکارهای تصمیمگیری میگذرد. به گفته او، «اداره کشور با روشهای آزمون و خطا دیگر پاسخگو نیست» و تنها با ایجاد نظامی شفاف و مبتنی بر شایستهسالاری میتوان ثبات و امید اجتماعی را ترمیم کرد.
محبیزدانی در پایان گفت: حل مسائل امروز ایران، بیش از آنکه به منابع طبیعی وابسته باشد، به «مدیریت عاقلانه و آیندهنگر» گره خورده است؛ مدیریتی که بتواند جای بحرانسازیهای مستمر را به برنامهریزی و ثبات بدهد.