به گزارش اکو رسانه ، به نقل از سرویس فرهنگ و نشر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سمیه حسننژاد وایانی: شگفتانه جدید از شهرداری پایتخت، رؤیت شد! این بار برنماها – همان بنر- با واژگانی به زبان نسل Z که در خیابانهای فرعی، اصلی و بزرگراههای تهران سربرآوردهاند. هدف: ترویج ادبیات فاخر اما با نوشتاری نازل؛ نمایشی غریبه با فرهنگ پارسی. حتی اگر از پرسشهای متداول درباره اینکه چقدر از جیب پایتختنشینان بهنام «اعتلای فرهنگ غنی» و «اقدام فرهنگی» هزینه شده، بگذریم، سکوت و نقد عملکرد مدیریت شهری در غافلگیری اخیر هم شایسته نیست.
چند مصداق از داستان غافلگیری
«انقدری تاکسیک نیستم که گوستت کنم» «هر مودی که باشی دوستت دارم» «ستونی به مولا گنگت بالاس» صدرنشین، و معانی بهروزشده با «یعنی» در زیر، با خط خوش جانمایی شدهاند! پُلسازی بدیع اما نگرانکننده برای پیوند نسل دیروز و امروز.
مثلاً پیام اصلی جمله اول، بیت معروف «شرم برمن اگر حریم توپیش چشمان من شکسته شود» است. جمله دوم هم میخواهد بگوید: «ایران فدای اشک و خنده تو» و پیام جمله سوم «کشور روزهای دشوار و زخمی سربلند بحرانها».
این در حالی است که
تاکسیک یا Toxic به معنای سمی و Ghosting؛ قطع ناگهانی رابطه عاطفی یا غیب شدن یا ناپدید شدن، ترجمه شده است؛ بنابراین حتی در ارتباط معنایی با شعر، حداقل غرابتی دیده نمیشود.
پارچهنوشتههای این روزهای شهر، گویی گفتوگوهای فضای مجازی را بر ستونهای گوشه و کنار شهر زنده کردهاند؛ خطوطی غریبه پیش چشم شهروندان؛ واژگانی شکسته از زبان انگلیسی و دور از معنای بلند اشعار نسبت داده شده به آنها. تلاش مدیریت شهری در اقدام به اصطلاح فرهنگی، به نظر بیشتر شبیه اجرای طرحی کمرنگ و بههم ریخته و کم اثر میماند.
رمزگشایی از نوشتار نسل Z
جریان تولید فزاینده واژگان از ذهن نسل Z را نمیتوان انکار کرد؛ پدیدهای زبانی و فراگیر که ریشههای جامعهشناختی دارد؛ هرچند خود به خود ابزاری متداول برای انتقال پیام نیستند اما بیتردید حرکتی حامل پیام هستند. شاید نخستین و اصلیترین پیام این به اصطلاح تحولخواهی نسل Z اگر نگوییم دهنکجی، گویی بیاعتنایی، نادیده گرفتن زبان پارسی و بهرهکشی زبانی، برای شکستن ساختارهای محکم فرهنگی و زبانی تعبیر میشود؛ بنابراین یاری گرفتن از ادبیات نسل Z برای انتقال پیامهای فاخر، ازجمله میهندوستی دور از منطق، بیاثر و نمایشی زرد و نامتجانس با هدف، به نظر میرسد.
دوستی خاله خرسه با فرهنگ!
بیایید در نیّت خِیر مدیران و متولیان شهر شک نکنیم؛ اما کلاهمان را قاضی کنیم که نمیتوان از تفسیر کارگردانی این نمایش زرد گذشت. با چند پرسش ساده و یک درخواست شروع کنیم:
آیا برای رساندن پیام – اینجا میهندوستی – واقعاً راهی سادهتر و سنجیدهتر وجود ندارد تا هدف و پیام در صورتهای ساختگی و نه مدرن، گم نشود؛ پس کار فرهنگی با حداقل غافلگیری پیشنهاد میشود.
دوم اینکه چرا لقمه را دور سر میچرخانیم؟ احتمالاً اتاق فکر طراحی بنرها، نوشتار نسل Z را ابتکاری خلاقانه دانسته است، اگر این فرض را بپذیریم، چرا این تلاش به نمایشی ضد زبان پارسی بیشتر مینماید؟ آیا استفاده از فرهنگ لغات بیگانه نسل Z در تولید محتوا – اینجا بنر- همسو با اهدافی از جنس پیام اشعار آمده در بنرها است؟ مصداق تمام عیار دوستی خاله خرسه با فرهنگ!
اولویت، فرهنگ است؟
پاسخ قطعی: آری، اما معیار محکم، عملگرایی است. شاید بنرهای «نسل ضدی» در پایتخت، در بین حجم روزانه خبرهای سیاسی و اقتصادی، اولویت تهرانیها نباشد. شاید دستاندازهای خیابان، وضعیت موشها یا کمآبی و ایمنی ساختمانهای پایتخت، مسئله اول مدیریت شهری باشد اما به یاد داریم که «همیشه پای پول در میان است.» اگر اعتباری برای تولید و نصب بنر یا زمانی برای ساخت محتوای به اصطلاح خلاقانه موجود است، پس لطفاً تنظیمگری واقعی کنید.
نیازی هم به عملیات پیچیده شناسایی مسائل فرهنگی شهر نیست؛ چون همه چیز عیان است. مثلاً همین خیابان انقلاب و ویترین کتابفروشیها.
سرعت باریک شدن پیاده رو کتاب تهران در نتیجه پهنتر شدن بساطهای کتاب، مصداق ضربالمثل «سال سال دریغ از پارسال» است. یا طرح فراموش شده، نصب تابلوهای پرچمی برای کتابفروشان یا نامگذاری کوچه و خیابانهای بیشتری به نام ناشران و حتی کتابفروشان یا طراحی المانهای شهری برای کتاب و کتابخوانی یا هزارن ایده دیگر به جای هدف گرفتن زبان پارسی به نام کار فرهنگی.