به گزارش اکو رسانه ، به نقل از سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – احمد محمدتبریزی؛ زیگموند فروید به عنوان پدر علم روانکاوی جایگاه ویژهای در بین روانشناسان و مشاوران دارد. معمولاً هر گاه صحبت از زندگی فروید میشود، بیشتر دستاوردهای علمیاش به یاد میآورند و کمتر حرفی از مسائل حاشیهای زندگیاش میشود. اما مهرداد کورشنیا با نمایش «زیگموند» کاری متفاوت انجام داده و سراغ تعارضهای اخلاقی و حاشیههای زندگی فروید رفته است. کورشنیا قصد داشته با پرداختن به زندگی فروید، از بحرانهای اخلاقی در دنیای امروز صحبت کند. با او درباره نمایش «زیگموند»، فروید و دغدغههایش جهت اجرای این نمایش گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
چه ویژگیها یا جنبههایی از شخصیت و اندیشههای زیگموند فروید برایتان الهامبخش بود که تصمیم گرفتید زندگی او را در قالب نمایش به تصویر بکشید؟
من در دانشگاه شخصیتشناسی و روانشناسی شخصیت درس میدهم و به همین خاطر با بخشی از مباحث روانشناسی آشنایی دارم. نوشتن این متن به دوران کرونا و قبل از فیلمی که درباره فروید با بازی آنتونی هاپکینز ساخته شده، برمیگردد. سال ۱۴۰۱ نمایشنامه را نوشتم و پس از آن وقتی فیلم فروید را دیدم، متوجه تفاوتهایش شدم. ما به واسطه نمایشنامه تا حدودی نگاهی بیوگرافی به فروید داریم و بیشتر شخصیت او را نقد میکنیم. خیلی مهم است در اثر بیوگرافی مثل فیلم مستند یا یک کتاب بیوگرافی فقط به معرفی آن شخص نپردازیم. باید ما هم نظرگاهمان را به عنوان هنرمند به جریان زندگی، نظریات و آثار این آدم داشته باشیم. وقتی پرتره کار میکنیم خیلی مهم است ما هم زاویه دید خودمان را داشته باشیم.
نگاهی منتقدانه به بعضی نظریات فروید داشتم و در عین حال معتقدم بعضی نظریاتش برای آدمها راهگشاست که آنها را پررنگ کردیم. همچنین بر اساس نظریات فروید در تناقض با زندگی شخصی خودش به موضوع بسیار مهم رشد و تعالی و اخلاق پرداختیم. آدمها میتوانند رشد و تعالی داشته باشند، معروف شوند و به جایگاه بالا برسند ولی آیا به اندازه آن تعالی و رشد، اخلاقیات را رعایت میکنند و انسان خوبی در خلوت خودشان هستند؟
به عقیدهام این نقطه مهمی بود چون جامعه ایرانی و جامعه جهانی الان خیلی مبتلا به این قضیه است. ما الان در جهان میبینیم طرف پروفسور، سیاستمدار، ورزشکار و هنرمند است ولی آیا به بزرگی شهرت و جایگاهش، اخلاقیات و مسائل بشری و انسانی را رعایت میکند؟ گویا این مسائل در تضاد با هم هستند و وقتی کسی رشد میکند حتماً باید اخلاقیات را زیرپا بگذارد.
پس بیش از هر چیزی در این نمایش پرداختن به جنبههای اخلاقی برایتان مهم بوده است؟
میخواستم به این بپردازم که وقتی خودت بنیانگذار نظریات روانشناسی هستید و ناخوداگاه و ایگو و سوپرایگو را مطرح میکنید، حالا خودت تمام اینها را رعایت میکنید؟ نمایشنامه راجع به همین تناقضهاست. یکی از روانشناسهای مهم و خوب ما به نام محمدرضا سرگلزایی وقتی با نمایش «زیگموند» مواجه شد جمله جالبی را به من گفت. ایشان گفت انگار نمایش راجع به فریود نیست و درباره همه ماست. گفت ما همه این مشکلات را داریم. در جهان معاصر همه درگیر این نقابها و گرفتاریها هستیم.
جالب اینجاست که این تناقض و تعارض فقط مربوط به الان نیست و حافظ قرن هشتم به این معضل اخلاقی اشاره میکند و میگوید: «واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند / چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند.» یعنی این یک مسئله بشری و یک مسئله فرازمانی و فرامکانی است که باید به آن بپردازیم.
معمولاً در پرداختن به زندگی شخصیتهای بزرگ، نوعی قهرمانپروری وجود دارد ولی شما به سویههای تاریک زندگی فروید پرداختید. پس به نوعی این در راستای هدفی بود که در ذهن داشتید؟
بحثم این بود که ما چرا دائم دنبال تقدیسگرایی هستیم. چرا میخواهیم بگوییم کسی یا شر مطلق است یا خیر مطلق! به خاطر همین برخی روانشناسان که با علم روانشناسی به صورت سطحی برخورد میکنند به من معترض شدند. یکی از آنها برایم از لفظ فروید مقدس استفاده کرده بود. در نظر بگیرید شخصی مثل فروید که تمام زندگیاش در حال تلاش کردن برای این بود که بگوید ما انسان هستیم و پایمان روی زمین است و چالشها و رنجهای انسانی داریم، تو با گفتن مقدس تمام این حرفها را زیر سوال میبری! وقتی از این نگاه و از مدل خیر و شرسازی رها میشویم تازه میتوانیم آن شخصیت را تحلیل کنیم. در تمام حوزهها همین است. با این نگاه دیگر از کسی قهرمان نمیسازیم و پشتش پنهان نمیشویم. معقتدم اینگونه رفتارها ما را از فکر کردن و نقد کردن دور میکند.
برخی از کارگردانان به خاطر نقد و قضاوت شدن معمولاً سراغ چهرههای خیلی مشهور نمیروند تا بخشهای تاریک زندگیشان را نشان دهند. شما از این بابت نگرانی نداشتید؟
نه من نگران این موضوع نبودم و قبول دارم که رویه و نگاه ما کاملاً انتقادی بوده است. نگاهم در نمایش «زیگموند» این است که فروید به اندازه کافی کتاب دارد و حالا ما چطور میتوانیم نگاه دیگری به او داشته باشیم. البته در بعضی از بخشها مثل بخش خودکشیاش یا ماجرای خواهرزنش ما نگاهی جهتگیرانه داریم. کار ما راجع به کابوس است و کابوس با خودش ترس و نگرانی به دنبال میآورد. تو وقتی میخواهی کابوسهای یک آدم را در پایان زندگیاش نشان دهی نمیتوانی خیلی راحت سراغ هر بخشی بروی. باید ترسها و نگرانیهایش را نشان دهی. در سایهها هم این را ثابت میکند که غریزه هر چقدر فعال باشد در نهایت سوپرایگو برنده و موفق است.
شما از طریق فرم اجرایی سعی کردید تا حدودی به مفهوم سایهها بپردازید. به ویژه در بخش پایانی که دختر فروید به شکلی واضح این را نشان میدهد!
فروید میگوید تاثیرات جهان بر روی ما انباشت میشود و در ناخودآگاهمان ظهور و بروز دیگری دارد. به خاطر همین میگویند خیلی از رفتارها ریشه در کودکی دارد. اینجا سایهها هم همین است و ما رفتاری را روی صحنه میبینیم ولی انعکاسش در بیرون تفاوت دارد و شکل دیگری پیدا میکند. شما نگاه کن کابوس فروید این است که اگر یونگ جانشین او شود، چه پیش خواهد آمد. به خاطر همین یونگ کمی بیادبانه با او حرف میزند در حالیکه در جهان واقع اینگونه نبوده و یونگ هیچ وقت بیادبانه با فروید رفتار نکرده. اما در نمایش و در تمام مدتی که در حال صحبت با هم هستند میبینیم سایه فروید بزرگتر از یونگ است. از این طریق تاثیر فروید بر یونگ را نشان دادیم.
فروید و یونگ کتابهای زندگینامه دارند که در بازار نشر موجود است. چقدر از این کتابها استفاده کردید؟
کتاب و منابع درباره فروید و یونگ خیلی زیاد است. در دورهای که کرونا شد من درس شخصیتشناسی میدادم و از منابع مختلفی که وجود داشت یادداشت برمیداشتم. نهایتاً به مجموعهای از فیشبرداری رسیدم و چون نمیخواستم مستندنگاری کنم، دنبال مسائل دیگری از زندگی فروید رفتم. گفتم کسی که بخواهد از زندگی فروید بداند میتواند کتابش را بخواند. در نمایش اصلاً دنبال چنین چیزی نبودم.
حتی دکتر گلزایی به من تذکر داد قضیه سقط جنین سندیت ندارد ولی گفتم اشکال ندارد، همین که شایعهاش وجود داشته، قابلیت طرح کردن دارد. ما با رویکرد اینکه کابوسهای فروید را نشان میدهیم در نمایش جلو رفتیم. این با زندگی بیوگرافی فرق دارد. به خاطر همین بعضیها با نمایش مشکل داشتند. برخی فکر میکردند آمدهاند تا با فروید آشنا شوند. خب این را باید در کتابها و مقالهها خواند. عدهای دیگر میگفتند چرا خیلی به نظریاتش پرداخته نشده و نظریاتش باید عمیقتر باشد. گفتیم این هم برای سمینار و پژوهشکده و کنفرانس علمی است و جایش در دنیای تئاتر نیست. درام تعریف خودش را دارد. قرار است درام به رویکردهای انسانی بپردازد و ببیند این انسان دچار چه مسئلهای است. نظریات را میتوان در کتابهایش خواند و در کنفرانسهای روانشناسی فهمید.
از روانشناسان هم مشورت گرفتید؟
بله، برای این نمایش سه مشاور کنارم داشتم که دکتر عراقی و دکتر گلزایی جزوشان بودند؛ متن را با آنها چک میکردم. «زیگموند» تقابل بین علم، اخلاق، رشد، تعالی، اخلاق و تعارضات امروزی بشر را به ما نشان میدهد و هدف اصلیاش فروید و ارتباطاتش نیست.
بیشتر پیام اخلاقی نمایش مدنظرتان بوده تا پرداختن به حاشیههای زندگی فروید؟
درام کارش همین است که راجع به انسان و چالشها و مسئلههایش صحبت کند. تمام درامهای معروف دنیا حول این مضامین حرف میزنند. فروید بهانهای است که ما حرف خودمان را بزنیم. من مسئلهام بحرانهای اختلاقی است چون به شدت با این مسئله مواجهیم و برایمان سوال شده چرا انقدر بیاخلاقی، دروغ، بیتعهدی، مسئولیتناپذیری و ریا زیاد شده است.
ممکن است در کاری بعدیتان به یونگ و حاشیههای زندگیاش بپردازید؟
فعلاً چند کار آماده دارم و آنها را باید به سرانجامی برسانم و بعد باید ببینیم چه پیش میآید. من چند متن خارجی دارم ولی بیشتر نویسنده ایرانی هستم و بیشتر متنهایم ایرانی است. کار بعدیام درباره عقیده ادیپ است. آنجا این نظریه را دارم که نگاهی به این متن داشتهاند غلط است. درست است فروید از آن عقده ادیپ را مطرح کرد ولی نظرم این است که ببینیم عقده ادیپ درست است یا عقیده ادیپ.