به گزارش اکو رسانه ، به نقل از سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – مرضیه نگهبان مروی: ابوالقاسم عبدالله فرد، که با تخلص «حالت» شناخته میشود، از شاعران، مترجمان و طنزپردازان برجسته معاصر ایران بود. او در سال ۱۲۹۳ هجری شمسی در تهران زاده شد و پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه، به استخدام شرکت ملی نفت ایران درآمد و تا زمان بازنشستگی در همانجا خدمت کرد. علاقهمندی او به زبان و ادب فارسی از همان جوانی آغاز شد و در کنار آن به فراگیری زبان عربی نیز پرداخت. از سال ۱۳۱۴ به طور جدی به شعر و شاعری روی آورد و آثاری در قالبهای گوناگون چون قصیده، غزل، مثنوی و رباعی سرود که بعدها در مجموعههای شعریاش گردآوری شد.
فعالیت ادبی حالت تنها به شعر محدود نبود. او از سال ۱۳۱۷ با مجله طنز معروف «توفیق» همکاری کرد و نوشتههای طنز خود را با امضاهای مستعار «هدهد میرزا»، «خروس لاری»، «شوخ»، «فاضلمآب» و «ابوالعینک» منتشر میکرد. آثار او در این دوره سرشار از نقدهای اجتماعی و سیاسی در قالب طنز است. علاقهاش به مباحث دینی نیز موجب شد از سال ۱۳۲۳ رباعیهایی برگرفته از سخنان حضرت علی (ع) را در مجله «آئین اسلام» منتشر کند.
در عرصه ترانهسرایی نیز چیرهدست بود و اشعار انتقادیاش بازتابی از شرایط اجتماعی زمان خود محسوب میشد. حالت با نشریاتی چون «امید»، «تهران مصور» و «پیام ایرانی» همکاری داشت و به دعوت ملکالشعرا بهار در «کنگره نویسندگان ایران» شرکت کرد. پس از انقلاب ۱۳۵۷، انجمن ادبی ایران از او خواست تا شعر نخستین سرود ملی جمهوری اسلامی ایران را بسراید که با آهنگسازی محمد بیگلریپور اجرا شد.
از آثار شعری او میتوان به «فکاهیات حالت»، «دیوان ابوالعینک»، «دیوان شوخ»، «گلزار خنده»، «دیوان اشعار» و «پروانه و شبنم» اشاره کرد. حالت در زمینه ترجمه نیز فعال بود و آثاری چون «فرعون»، «مینوتوس مشاور نرون»، «تاریخ فتوحات مغول»، «تاریخ تجارت»، «ناپلئون در تبعید»، «زندگی من»، «زندگی بر روی میسیسیپی»، «پیشروان موشکسازی»، «بهار زندگی» و «جادوگر شهر زمرد» از ترجمههای ارزشمند او به شمار میروند.
امروز در سوم آبان ماه به احترام سالروز درگذشت او به سراغ اکبر اکسیر، شاعر، طنزپرداز و منتقد ادبی رفتیم و با وی درباره کارنامه ابوالقاسم حالت گفتوگو کردیم. او در مورد نخستین برخورد خود با مرحوم ابوالقاسم حالت گفت: از قبل از انقلاب، وقتی که دنبال شعرهای طنز بودم، با نام ابوالقاسم حالت آشنا شدم. تنها استادی که میشود گفت در محافل ادبی و انجمنهای عربی یکی از برجستگان بود، ابوالقاسم حالت بود. شعرهایش هم اجتماعی بود و هم انتقادهای بسیار گیرا داشت. در بداههسرایی و عرصه فکاهه میتوان گفت سرآمد شعرای زمان خود بود. هر محفلی که بود، محفل بداههگویی و نکتهسنجی آقای حالت بود.
شاعری چندوجهی با نگاهی اخلاقمدار
اکبر اکسیر در مورد ابعاد شخصیت مرحوم حالت گفت: ابوالقاسم حالت فقط یک طنزپرداز نبود، بلکه انسانی چندوجهی بود. وقتی «نهجالبلاغه» را ترجمه کرد، مهارت او در برگرداندن مفاهیم عالی آن برای همه ثابت شد و همه فهمیدند که با یک شاعر قافیهباز طرف نیستند. میتوان گفت او پدر فکاهه ایران بود. بسیاری از شاعران در انجمنهای ادبی پشت سر او قرار میگرفتند. او سرآمد شاعران، دانشمندان و اندیشهورزان زمانه خود بود. هرجا قدم میگذاشت، نکتهسنجی را با خود میبرد.
در شعرهای او هیچگاه سخن از مسائل روزمره و سطحی نبود؛ هم مجلس را گرم میکرد و هم میخنداند و در عین حال ضربههای فکری و انتقادی خود را میزد.
خندهساز معروف و جانشین عبید زاکانی
پدر شعر فرانو افزود: ابوالقاسم حالت را میتوان خندهساز معروف نامید و در طنز، جانشین عبید زاکانی دانست. لقب معروفش «خروس لاری» بود. شاعران جوان باید بدانند اگر گاهی در شعرهای او کمی شوخیهای خاص یا مسائل اجتماعی تند میبینند، ناشی از فضای همان محافل بوده است. هیچگاه او از اهداف عالی طنز انتقادی دور نشد.
او معتقد بود شعر فکاهه تاریخ مصرف دارد؛ اما خودش کاری کرد که آثارش ماندگار شود، چون طنزش به مفاهیم مطلق انسانی و اجتماعی میپرداخت، نه صرفاً به موضوعات گذرا.
عبور از خط قرمز سانسور
اکبر اکسیر خاطر نشان کرد: آقای حالت در زمان خفقان و سانسور شدید، با جسارت هرچه دلش میخواست گفت. او شاعری بود که چهره اصلیاش پشت شعرهای فکاهی پنهان مانده بود. مجامع طنز ایران باید نام او را دوباره زنده کنند، چون در هر رویداد مهمی از تاریخ سیاسی ایران رد پای او دیده میشود.
او همیشه به دنبال دردهای مردم بود و هرگز برای خودنمایی در مجلسی ظاهر نمیشد. یکی از مهمترین دلایل پایبندیاش به اصول اخلاقی، ریشه مذهبی عمیق او بود. او واقعاً از مولا علی (ع) پیروی میکرد و عدالتخواه و ظلمستیز بود.
نقدی بر طنز سطحی امروز
این شاعر افزود: متأسفانه امروز بسیاری از شاعران جوان در محافل طنز تمام توجهشان را به خندهگیری صرف معطوف کردهاند. خنده گرفتن از مخاطب، کار هنرمندانهای نیست.
اگر فقط برای خنده کار کنیم، مثل کسی هستیم که روی صحنه معلق میزند تا تماشاگر بخندد. باید بدانیم طنز رسالت دارد؛ باید نقد کند و آگاهی بدهد. همانطور که بزرگان مجله «توفیق» کردند، اما شهرت واقعیشان از دانش و اندیشهشان بود، نه از شوخیهای سطحی.
مثلث طنز نوین ایران: دهخدا، حالت و صابری
اکبر اکسیر همچنین بیان کرد: از دهخدا تا گلآقا، ما دو انقلاب بزرگ را پشت سر گذاشتیم: مشروطیت و انقلاب اسلامی. در انقلاب مشروطیت، دهخدا با «چرند و پرند» پایهگذار طنز سیاسی شد و بعدها لغتنامه بزرگ فارسی را به ادبیات ایران و جهان تقدیم کرد. در سوی دیگر، کیومرث صابری (گلآقا) در دوران پس از انقلاب توانست در زمان جنگ، گرانی و فضای عبوس جامعه، با ستون «دو کلمه حرف حساب» در روزنامه اطلاعات، لبخند را بر لب مردم بنشاند. او طنز را دوباره به ادبیات ایران بازگرداند.
صابری آغازگر ژانر جدیدی از طنز اجتماعی در ایران بود؛ نوشتههایش در مجله «گلآقا» الهامبخش نسل جدید شد. هرجا طنز هست، سانسور نفس نمیکشد، و این هنر صابری و دهخدا و حالت بود.
اگر بخواهیم این سه را سه ضلع مثلث طنز نوین ایران بدانیم، ابوالقاسم حالت ضلع کلاسیک و فکری این مثلث است؛ انسانی که در بدترین شرایط سانسور، لبخند را با تفکر همراه کرد.
شعر، نثر و وصیتنامه طنزآمیز
این منتقد ادبی عنوان کرد: ایشان هم در نثر و هم در نظم آثار برجستهای دارد. در نثر، نوشتهها و قصههای طنزشان بسیار قوی است، اما در شعر نیز شهرت بهسزایی داشتند. نمونه معروف، شعری است که برای سنگ قبر خودش سرود، که با اینکه لحنی غیرادبی دارد، اما ادبیترین وصیتنامه است! این شعر، پارادوکسی زیبا دارد؛ در عین پرداختن به مرگ، با کلماتی شیرین و دلگشا سخن گفته است.
دعوت به احترام به طنزپردازان
اکبر اکسیر تاکید کرد: امیدوارم روزی برای ابوالقاسم حالت مجلس بزرگی برگزار کنند و در دعوت از طنزپردازان دست به سانسور نزنند. در طنز، هیچکس خائن نیست، چون طنز جراحی پلیدیهای جامعه است. طنزپردازان انسانهایی اندیشمندند که با شوخی، حقیقت را عریان میکنند. طنز، نشانه بلوغ فرهنگی و پیروزی فکری یک ملت است. کشوری که به طنزپرداز خود احترام بگذارد، به آزادی بیان نیز احترام گذاشته است.
وطندوستی در سرودههای حالت
این منتقد ادبی در پایان گفت: سرود معروف «پاینده بادا ایران» که نخستین سرود ملی ایران پس از انقلاب بود، شعرش از ابوالقاسم حالت است و در آن شعر موجی از شور وطنپرستی و ایمان به ایران دیده میشود.