به گزارش اکو رسانه ، به نقل از سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – بهاره گلپرور؛ فیلمساز مولف بودن کار هر کسی نیست؛ فیلمسازی که هم در فیلمنامه اعمال نظر کند و هم بتواند با آثارش برای دیگران جریانساز باشد. ناصر تقوایی خودش بود؛ همان کسی که با تسلط بر دنیای داستان نویسی و ادبیات فیلمنامه را پیش میبرد و هم با نگاه هنری و اجتماعیاش دنیای خودش را در فیلم جاری میکرد. راست میگویند که ادبیات پشتوانه خوبی برای سینما و هر هنر دیگری است و فیلمسازی که همه این هنرها را با هم داشت، اگر نابغه نبود پس چه بود؟ هنرمند بود؛ چه زمانی که نگاهش را همچون کودکی کنجکاو در زوایای مختلف کوچه عزاداری و دمامهزنهای «اربعین» میدواند و مخاطب را با خود همراه میکرد و چه زمانی که در قصهای از همینگوی را از زاویه دید خودش در جنوب ایران جاری کرد، طوری که گویا کل جنوب را در آن شهر حاشیهای خلاصه کرده است. او نشان داد سینما، همان که دنیا نشان میدهد نیست، حتی آنچه در ایران بود هم نیست؛ سینما میتواند مسئولیت دیگری هم جز سرگرمی داشته باشد و چه حیف که سینمای ایران چنین گوهری را از دست داد. در این مصاحبه، درباره اقتباس در سینمای ناصر تقوایی با شادمهر راستین، فیلمنامهنویس و منتقد سینما به گفتوگو نشستیم.
جایگاه ناصر تقوایی را در سینمای ایران چطور ارزیابی می کنید؟ آیا او کارگردانی مولف بود؟ چه ویژگی ها و نشانه هایی او را مولف می کرد؟
ناصر تقوایی نمونه شاخص کارگردان مولف هم به معنی خاص و هم به معنی عام است. به معنی خاص مولف بودن یعنی فیلمسازی که خودش شخصاً در نوشتن متن فیلم نظر و درک داشته و هم در کارگردانی سطح ویژهای داشته باشد. نکته تالیفی این است که خلاقیت داشته باشد به طوری که پیش از او از این زاویه به آن ماجرا فکر نشده باشد و ناصر تقوایی همه اینها را دارا بود. او فیلمساز، صاحبسبک، نویسنده است و از این رو او را به معنی خاص، فیلمساز مولف میگوییم. فیلمساز مولف به معنای عام هم به فیلمسازانی گفته میشود که هم بر جریان سینمایی کشورشان تاثیرگذار بودند و هم در جریان فیلمسازی و نسل بعد از خودشان موثر بودند که ناصر تقوایی به تایید همه منتقدان و سینماگران بعد از خودشان اثرگذار بود و فیلم های او سینمایی از ایران را معرفی کرده که برای فیلمسازان میتواند الگو باشد. پس او به دو معنی عام و خاص فیلمساز مولف بودن، مولف است و این همان چیزی است که اگر نظریه پردازان سینمایی به دنبال یک نمونه هستند تقوایی نمونه ای شاخص است.
آیا میتوان تقوایی را همراستای مهرجویی و کیمیایی دانست؟
به نظر من با هم قابل مقایسه نیستند. در مسائل هنری هیچ رتبهبندی وجود ندارد بنابراین هر فیلمسازی جایگاه خودش را دارد و غیرقابل قیاس است. چون ما در هنر یاد گرفتهایم که قیاس نکنیم.
از این بابت میگویم که او یکی از چند فیلمسازی است که مربوط به جریان موج نوی سینمای ایران است.
بله. او نیز به صحه تاریخ جزو جریانسازان موج نوی سینمای ایران است. البته باید به معنی موج نو فکر کنیم. ناصر تقوایی جزو فیلمسازان جریان سینمای دهه ۵۰،۶۰ و ۷۰ است که دوران طلایی سینمای ایران با اوج و فرودهایی است. ویژگی شاخص تقوایی این است که به ادبیات آشنا بود و از اینکه خاستگاه سینمای او، ادبیات باشد نه تنها نگرانی نداشت، بلکه به اینکه اقتباس انجام میدهد افتخار میکرد. حتی در کار همینگوی خود را برای اقتباس در رقابت میدید. کمتر فیلمسازی در ایران را داریم که اقتباس را یک مزیت کاری خود بداند و تقوایی به دلیل تسلط به ادبیات یکی از مزیتهای کاری خود را اقتباسی بودن آثارش میدانست.
یعنی دلیل موفق و ماندگار بودن سریال «داییجان ناپلئون» و فیلمهای سینمایی اقتباسی او را نویسنده بودن و علاقهمند بودن به ادبیات میدانید؟
بله. البته این مغایر با کارگردانیاش نیست ولی خاستگاه آثار او ادبیات است و این امتیاز تقوایی محسوب میشود.
نقش تقوایی را در پیشبرد جریان موج نوی سینمای ایران در قبل از انقلاب چطور میبینید؟
درباره خود موج نوی سینما صحبتهای زیادی است. باید ببینیم وقتی حرف از موج نو میزنیم درباره چه چیزی صحبت میکنیم و این به نظر من یک بحث آکادمیک است. تقوایی سینمای متفاوتی داشت و از جریان قالب آن زمان تبعیت نمیکرد. بنابراین این فرصت به تقوایی و چند فیلمسازان دیگر داده شد. آنها به جای اینکه مانند اغلب فیلمسازان آن دوره جریان قالب و چیره را پیروی کنند، به دنبال زبان جدید سینمایی و ارتباط جدید با مخاطب بودند؛ از این رو به سینمای متفاوت، آلترناتیو یا موج نو گرایش داشتند. ولی این فیلمسازان، عمد نداشتند که سینمای موج نو کار کنند، عمد داشتند که سینمای قالب را کار نکنند. در صورتی که در فرانسه کسانی به دنبال سینمای موج نو بودند عمد داشتند که موج نو کار کنند. برای همین این یک بحث تئوری است. بهتر است بگوییم این دوستان از جریان قالب سینمای ایران متفاوت بودند و از این رو به جنبههای هنری و تجربی سینما بیشتر اهمیت میدادند.
حتی اقتباسهای ناصر تقوایی با اقتباسهای پیش از خودش نیز متفاوت است.
در آن دوره مسعود کیمیایی دو اقتباس «داش آکل» و «خاک» را داشت. مهرجویی از آثار غلامحسین ساعدی اقتباس می کرد. قبل از او هم کارگردانانی بودند که از نشریات پاورقی اقتباس کنند مثلاً اسماعیل کوشان این کار را کرده بود. پیش از این فیلمسازان اقتباس بوده ولی شیوه اقتباس تقوایی فرق داشت. همان طور که شیوه اقتباس مهرجویی تفاوت داشت. اهمیت اقتباس در دهه ۵۰ بیشتر از هر چیزی به اهمیت نویسندگان دهه ۵۰ برمیگردد. علت اینکه امروز اقتباس ما به آن قدرت نیست، عدم آشنایی کارگردانان با مقوله ادبیات است.
به نظر شما چرا نسل مهرجویی و تقوایی در بومیسازی ادبیات و اقتباس موفقتر بودند ولی امروز کمتر این اتفاق میافتد؟
در آن دوران کانون نویسندگان ایران مرجع تفکری بودند، امروز کانون کارگردانان ایران مرجع تفکری است. بنایراین قابل مقایسه نیست. اگر میخواهیم ارتباط خوبی داشته باشیم باید به نویسندگان اهمیت داده شود و کارگردانان هم ادبیات را بدانند. وقتی این دو مقوله وجود ندارد بازگشت به گذشته فایدهای ندارد. باید ببینیم شرایط موجود چرا به این سمت رفته که اقتباس مناسب نداریم. مهمترین ویژگی این است که در کارهایمان از فیلمنامهنویس استفاده نمیکنیم و کارگردانان همه فکر میکنند مولف هستند.
اگر بخواهیم به جهان بینی آثار تقوایی اشاره کنیم بیشتر به چه مولفههایی میرسیم؟
او درونمایه کار و فضاسازی را با شرایط ایران تطبیق میداد و سعی میکرد درونمایهای که برای خودش جذاب است را اجرا کند، برای همین بیشترین اقتباسهایی که خودش دارد حتی «داییجان ناپلئون» علیرغم اینکه گفته میشود وفادارانه است ولی از فیلتر ناصر تقوایی عبور کرده و ما جهان آقای تقوایی را میبینیم.
تقوایی در کنار اهمیت به هنر و اقتباس، به اجتماعی بودن فیلم هم توجه میکرد. آیا میتوانیم در نسل سینماگران امروز افرادی مانند اصغر فرهادی و رضا میرکریمی را ادامه دهنده تقوایی در سینمای هنری و اجتماعی بدانیم؟
فکر نمیکنم. موضوع اجتماعی بعد از انقلاب بسیار متفاوت شد. آن مدلی که ناصر تقوایی به مسائل اجتماعی نگاه میکرد مدلی نیست که اصغر فرهادی نگاه میکند، فرهادی ممکن است تاثیر گرفته باشد ولی نگاه میرکریمی کاملاً مستقل است و ادامه کار ناصر تقوایی نیست. عملاً فیملسازان دهه ۵۰ به خاطر این یونیک هستند که باید با شرایط آن دوره تطبیق داده شوند و کم پیش میآید کارگردانی با همان نگاه در شرایط امروز فیلم بسازد.