به گزارش اکو رسانه ، به نقل از اقتصاد ۲۴- نوژن اعتضادالسلطنه- در تاریخ ۵ ژوئن ۱۹۸۹ میلادی جهان با تصویری نمادین از اعتراضات میدان تیان آنمن پکن از خواب بیدار شد. یک مرد چینی به تنهایی در مسیر تانکهایی ایستاده بود که دولت تحت کنترل حزب کمونیست چین برای سرکوب اعتراضات دانشجویان و کارگرانی که هفتهها در حال تظاهرات بودند، اعزام کرده بود. این اعتراضات در غرب به عنوان فراخوانی برای دموکراسی به یاد آورده میشود، اما خواستههای معترضان هم چنین در مورد گزینههای بیشتر در تمام جنبههای زندگیشان بود. دانشجویان حق انتخاب بیشتری در مورد نوع موسیقیای که گوش میدادند، نحوه معاشرت، نحوه دنبال کردن مسیر شغلی و بسیاری از چیزهای مختلف دیگر را میخواستند. در نتیجه، واقعیت آن است که آن جنبش صرفا یک جنبش دموکراسی خواهانه سیاسی نبود.
وضعیت چین در دهههای پیش از اعتراضات ۱۹۸۹
پیش از رخداد اعتراضات میدان تیان آنمن، حزب کمونیست چین تقریبا همه چیز، از جمله نحوه توزیع مواد غذایی را کنترل میکرد. گوشت، تخممرغ و ماهی باید با کوپنهایی بر اساس تعداد اعضای خانواده تهیه میشد. در نتیجه، بسیاری از چینیها در آن دوره صرفا یکبار در هفته گوشت و ماهی میخوردند.
از اواسط دهه ۱۹۶۰ تا اواسط دهه ۱۹۷۰ میلادی در طول انقلاب فرهنگی نیمی از خانوادهها مجبور به کار در حومه شهر شدند. در آن زمان، مردم در انتخاب مدل موی خود آزاد نبودند، چه برسد به شغل شان. در اواخر دهه ۱۹۷۰ میلادی پس از انقلاب فرهنگی دولت چین اعلام کرد که امتحانات ورودی دانشگاه از سر گرفته خواهد شد. از آنجایی که بسیاری از متقاضیان کنکور ورودی دانشگاهها پول کافی برای خرید کتابهای آمادگی آزمون را نداشتند به کتابخانهها روی آوردند. کتابخانهها در آن زمان مملو از متقاضیان شرکت در کنکور دانشگاهها بودند.
حقوق یک مدرس دانشگاه در اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی در چین بین ۴۵ تا ۴۸ یوان یعنی از کمتر از ۱۰ دلار در ماه بود. اگرچه این دستمزد مقداری اندک به نظر میرسید، اما کارفرمای آن فرد غذا، مسکن و مراقبتهای پزشکی را فراهم میکرد. با این وجود، نظام نهادهای دولتی که خدمات رفاهی اصطلاحا “ز گهواره تا گور” را ارائه میدادند و معروف به “کاسه برنج آهنی” بودند به آرامی در حال از بین رفتن بود.
یک دهه اصلاحات چین
پیش از سال ۱۹۷۶ میلادی چین اقتصادی کاملا بسته داشت. فعالیت کسبوکارهای خارجی در آن کشور غیر قانونی محسوب میشد. تمام صنایع توسط انحصارهای بزرگ دولتی کنترل میشدند. چین یکی از فقیرترین کشورهای جهان بود. سپس در سال ۱۹۷۶ میلادی تغییر رهبری رخ داد. نسل جدیدی از اصلاحطلبان بسیاری از جنبههای اقتصاد چین را آزاد کردند و در نتیجه، دهه ۱۹۸۰ میلادی به دوران رونق باورنکردنی تبدیل شد، زیرا هزاران کسبوکار میلیاردها دلار سرمایهگذاری مستقیم خارجی (FDI) به ارمغان آوردند.
ایجاد مناطق ویژه اقتصادی (SEZ) نقش کلیدی در این تحول ایفا کرد. دولت چین در سال ۱۹۸۰ میلادی چهار منطقه ویژه اقتصادی (SEZ) ایجاد کرد که معروفترین آنها شنژن بود. در طول دهه ۱۹۸۰، چهار منطقه ویژه اقتصادی اول، ۵۹.۸ درصد از سرمایهگذاری مستقیم خارجی در چین را تشکیل میدادند. اقتصاد محلی شنژن از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۴ میلادی سالانه ۵۸ درصد رشد کرد. اقتصاد شنژن تنها در سال ۱۹۸۵ میلادی ۹۵ درصد رشد کرد. سرمایهگذاری مستقیم خارجی تا پایان سال ۱۹۸۵ میلادی در چهار منطقه اول به ۱.۲ میلیارد دلار رسید.
حزب کمونیست چین در سال ۱۹۷۸ میلادی سیاست آزادسازی اقتصادی را اعلام کرد که آن را “اصلاحات و گشایش” نامید. در دوران زمامداری “مائو تسهتونگ” حمایت از صنایع داخلی و برنامهریزی از بالا به پایین منجر به تمرکز بر روی توسعه صنایع سنگین به جای بهبود زندگی مردم با استفاده از نظام قیمت بازار برای هدایت تصمیم گیریهای اقتصادی شد.
تولید ناخالص داخلی واقعی چین در سال ۱۹۷۰ میلادی تنها به ارزش ۲۳۲ میلیارد دلار بود. با این وجود، هنگامی که بازارگرایی گسترده رخ داد و افراد فرصتهای بیش تری برای ثروتمند شدن داشتند، تولید ناخالص داخلی واقعی تا سال ۲۰۱۹ میلادی به نزدیک به ۱۶ تریلیون دلار افزایش یافت. طبق قاعده، بازارها مبتنی بر رضایت هستند و نه اجبار. در زمان زمامداری “مائو تسهتونگ” آزادی کمی وجود داشت. “دنگ” با اجازه دادن به ظهور بازارهای قانونی و شرکتهای غیردولتی همراه با حقوق مالکیت امنتر، آزادی را گسترش داد.
انقلاب آرام “دنگ شیائوپینگ”
مرگ “مائو” در سپتامبر ۱۹۷۶ میلادی راه را برای ظهور “دنگ شیائوپینگ” به عنوان رهبر برجسته چین در دسامبر ۱۹۷۸ میلادی هموار کرد. سپس “دنگ” و متحدانش شروع به گشودن درها برای گذار به یک نظام اقتصادی عمدتا بازارمحور کردند. در آن تمرکز اصلی حزب کمونیست چین به جای مبارزه طبقاتی، توسعه اقتصادی شد.
هیچ طرحی برای آزادسازی اقتصادی وجود نداشت. مشخصترین جنبه اصلاحات چین این بود که بدون یک طرح اصلاحی دقیق پیش رفت. نتیجه آن فرآیندی از اصلاحات بیپایان بود که در میان اقتصادهای برنامهریزیشده متمرکز بینظیر بوده است. “دنگ شیائوپینگ” رویکردی عملگرایانه به اصلاحات داشت. اگر بازارهای آزاد میتوانستند به بهبود زندگی مردم چین کمک کنند، پس آزمودن این گزینه حتی در یک دولت سوسیالیستی از دید او اقدامی منطقی بود. طرز فکر او این بود که “گربه تا زمانی که موش بگیرد سیاه یا سفید بودنش مهم نیست”.
زمانی که چینیها برای اولین بار با سالاد غربی و کوکاکولا مواجه شدند!
البته برنامهریزی متمرکز را نمیشد یک شبه حذف کرد و مستلزم یک حرکت آرام گام به گام از اقتصاد برنامه ریزی شده به اقتصاد بازار بود. در این میان، با ظهور سیستم مسئولیت خانوار و ایجاد شرکتهای شهری و روستایی (TVEs) که در دهه ۱۹۸۰ جزء مهمی از بخش خصوصی نوظهور بودند، راه برای توسعه روستایی هموار شد. ایجاد مناطق ویژه اقتصادی (SEZs) در مناطق ساحلی و رشد بخش غیردولتی، راه را برای تبدیل شدن چین به یک بازیگر اصلی در تجارت جهانی هموار کرد. روحیه کارآفرینی مردم چین که در دوران مائو سرکوب شده بود، دوباره زنده شد.
افزایش چشمگیر نقش شرکتهای شهری و روستایی آشکار بود. در سال ۱۹۷۸ میلادی در آغاز جنبش اصلاحات، هیچ شرکت شهری و روستایی ثبت شده قانونی وجود نداشت، اما تا سال ۱۹۸۵ میلادی ۱۰ میلیون واحد وجود داشتند. تحت سیستم قیمتگذاری دوگانه، قیمتهای برنامهریزی شده و بازار در کنار یکدیگر وجود داشتند. با این وجود، با اصطلاحا “پریدن افراد به دریای شرکتهای خصوصی”، بخش غیردولتی رشد کرد و قیمتگذاری بازار گسترش یافت. حزب کمونیست چین در اکتبر ۱۹۸۷ میلادی در جریان سیزدهمین کنگره حزبی خود، شرکتهای خصوصی را مورد تایید قرار داد و یک سال بعد، قانون اساسی جمهوری خلق چین اصلاح شد تا به کسبوکارهای خصوصی جایگاه قانونی قائل شود.
در آغاز سال ۱۹۷۸ میلادی پیش از توسعه اقتصاد بازار، اکثر قیمتها هنوز توسط دولت هدایت شده یا تعیین و تثبیت میشدند. با این وجود، تا سال ۱۹۹۹ میلادی، طبق گفته “نیکلاس لاردی” در کتاب “چین در اقتصاد جهانی” ۹۵ درصد از قیمت کالاهای خردهفروشی، ۸۳ درصد از قیمت کالاهای کشاورزی و ۸۶ درصد از قیمت کالاهای تولیدی توسط بازار تعیین میشد و نه برنامه ریزی.
این تغییرات در دهه ۱۹۸۰ میلادی محسوس بودند زمانی که کالاهای وارداتی بیش تری از جمله سالادهای غربی وارد چین شدند. این اولین باری بود که چینیها سالاد را میدیدند، زیرا آنان تا پیش از آن در فرهنگ غذایی شان علاوه بر خوردن گوجه فرنگی و خیار خام اکثر سبزیجات را میپختند. آنان اولین باری بود که کاهو را خام میخوردند و با خود میگفتند ما مثل خرگوشها در حال جویدن سبزیجات خام هستیم!
هم چنین، چینیها برای نخستین بار از اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی به این سو، اولین بطریهای نوشابه کوکاکولا را خریداری و طعم آن نوشابه را امتحان میکردند. در آن زمان قیمت یک بطری نوشابه کوکاکولا معادل حقوق یک روز یک مدرس دانشگاه بود. در آن دوره تنها تعداد محدودی از فیلمهای هالیوودی در تمام طول سال در سینماهای چین به نمایش در میآمدند. یکی از آن فیلمها “سوپرمن” بود، در حالی که هشت سال پیش از آن در ایالات متحده به روی پرده سینما رفته بود.
سرکوب در چین آغاز میشود
اصلاحات اقتصادی چین با افزایش تقاضا برای اصلاحات سیاسی همراه بود. یک میلیون معترض در پکن تجمع کردند تا خواستههای مختلفی را مطرح کنند. اکثر آنان به اصلاحات سیاسی مانند انتخابات آزاد، آزادی مطبوعات و پایان فساد امیدوار بودند. برخی نیز با اصلاحات بازار چین مخالف بودند. با چنین تغییر و تحولاتی دانشجویان در اعتراض در میدان تیان آنمن خواستههای شان را مطرح کردند. سرانجام رهبری چین از اعتراضات خسته شد و در تاریخ ۴ ژوئن ۱۹۸۹ به ارتش دستور ورود به پکن را داد. سربازان به سمت دست کم صدها تظاهرکننده تیراندازی کردند و آنان را به قتل رساندند.
اگرچه حزب کمونیست مشتاق اصلاح اقتصاد بود، اما تمایلی به اصلاح نظام سیاسی نداشت. دولت ۳۰۰۰۰۰ سرباز را به پکن اعزام کرد و شروع به دستگیری گسترده معترضان کرد. وقتی اعتراضات ادامه یافت، سربازان به سمت جمعیت آتش گشودند. طبق برآوردهای مختلف، بین ۲۰۰۰ تا ۶۰۰۰ معترض در طول سه روز بعدی کشته شدند. مقامها به طرز وحشیانهای به اعتراضات پایان دادند و “ژائو زیانگ” یکی از اصلاحطلبان برجسته و دبیرکل حزب کمونیست چین را در حصر خانگی قرار دادند.
“ژائو” در دوران اسارتش، خاطرات خود را مخفیانه ضبط کرد که پس از مرگش در خارج از کشور منتشر شد. او در کتاب “زندانی دولت” چیزی را بیان کرد که هرگز نمیتوانست آشکارا در چین بگوید: “اگر کشوری بخواهد مدرن شود، نه تنها باید اقتصاد بازار را اجرا کند، بلکه باید دموکراسی پارلمانی را نیز به عنوان نظام سیاسی خود اتخاذ کند”. این به معنای اجازه دادن به “فعالیت احزاب سیاسی دیگر و مطبوعات آزاد” است. او تشخیص داد که اگر قرار است چین یک اقتصاد بازار عادی ایجاد کند، به حاکمیت قانون واقعی نیاز دارد.
حزب کمونیست چین امروزه بر روی صحیح بودن تصمیم آن زمان خود پافشاری میکند. “وی فنگه” وزیر دفاع اسبق چین در سال ۲۰۱۹ میلادی در یک مجمع منطقهای گفته بود “دولت در متوقف کردن آشوب قاطع بود، این سیاست درستی بود”. نمیتوان فهمید که چه تعداد از مردم چین با او موافق هستند. حزب کمونیست کسانی را که میخواهند آن رخداد را گرامی بدارند، سانسور و حتی بازداشت میکند. پس از حادثه تیان آنمن جنبش اصلاحات متوقف شد و رشد اقتصادی تا سال ۱۹۹۲ کُند شده بود یعنی زمانی که “دنگ” سفر معروف خود به مناطق ویژه اقتصادی جنوبی را که در اوایل دهه ۱۹۸۰ به ایجاد آنها کمک کرده بود، انجام داد. او در طول سفرش به شنژن گفته بود: “ما باید در انجام اصلاحات و گشودگی به بیرون جسورتر از قبل باشیم و شجاعت آزمایش کردن را داشته باشیم. ما نباید مانند زنانی با پاهای بسته رفتار کنیم. وقتی مطمئن شدیم که کاری باید انجام شود، باید جرات آزمایش و گشودن مسیری جدید را داشته باشیم. این درس مهمی است که باید از شنژن آموخت. اگر روحیه پیشگامی نداشته باشیم، اگر از ریسک کردن بترسیم، اگر انرژی و انگیزه نداشته باشیم، نمیتوانیم مسیری جدید، مسیری خوب را بگشاییم یا به چیزی جدید دست یابیم”.
به گفته “بری ناتون” در کتاب “اقتصاد چین: گذارها و رشد” پیام اصلی “دنگ” در سفرش این بود که “مهم نیست که سیاستها سوسیالیستی یا سرمایهداری باشند، مادامی که توسعه را تقویت کنند”. البته “دنگ” و رفقایش هرگز قصد ایجاد چیزی را نداشتند که “میلتون فریدمن” اقتصاددان آمریکایی در جریان سفرش به چین در سال ۱۹۸۰ میلادی آن را “بازارهای خصوصی آزاد” نامید. هدف حزب کمونیست چین ایجاد سیستمی از سوسیالیسم بازار بود، نه لیبرالیسم بازار. همان طور که “دنگ” در سفر خود به جنوب چین به مردم یادآوری کرد “پایبندی به اصل “یک وظیفه مرکزی و دو نکته اساسی” امری ضروری است. ساختن سوسیالیسم وظیفه مرکزی است، در حالی که دو نکته اساسی اجرای “سیاستهای اصلاحات” و “گشایش به سوی جهان خارج” است.
عوامل اقتصادی چه نقشی در ایجاد اعتراضات میدان تیان آنمن داشتند؟
دولتهای غربی با اعمال تحریم علیه چین واکنش نشان دادند. ایالات متحده فهرستی از کالاهایی را که دیگر نمیتوانستند به چین فروخته شوند یا به چین صادر شوند را تهیه کرد. ژاپن اعطای وام به چین را مسدود کرد. هم چنین، هلند سفارت خود را در پکن تعطیل کرد. هزاران کسبوکار غربی چین را ترک کردند. تحریمهای پس از رخداد تیان آنمن به مدت سه سال، تا زمان آغاز موج دیگری از اصلاحات در سال ۱۹۹۲ میلادی به قوت خود باقی ماندند. با این وجود، مناطق ویژه اقتصادی چین با ارتقاء زنجیره ارزش به تحریمهای پس از رخداد تیان آنمن پاسخ دادند. در یک مثال، بسیاری از شرکتهای چینی دستهها و موهای پلاستیکی مسواک را برای تولیدکنندگان مسواک غربی تولید میکردند. وقتی خریداران غربی قطعات مسواک از بازار خارج شدند، تولیدکنندگان چینی دسته و موی مسواک دست از کار نکشیدند. در عوض، آنان به هم پیوستند و تولید مسواک خود را با نام جیانگسو A5 ادامه دادند که دومین تولیدکننده بزرگ مسواک در چین بوده است.
سرکوب جنبش اعتراضی تیان آنمن هم چنین باعث فرار سرمایه شد. دولت چین با افتتاح دو بورس اوراق بهادار داخلی در منطقه ویژه اقتصادی شنژن و منطقه ویژه اقتصادی پودونگ در بخش شرقی شانگهای به این موضوع واکنش نشان داد. علیرغم تحریمها، بسیاری از غربیها راههایی برای شروع تجارت در آن بازارهای بورس پیدا کردند. به محض لغو تحریمها، سرمایه خارجی به سرعت وارد شد. بورس اوراق بهادار شانگهای اکنون سومین و بورس اوراق بهادار شنژن پنجمین بورس بزرگ جهان است.
امتیازاتی که حکومت چین به مردم پس از سرکوب اعتراضات داد
با این وجود، حزب کمونیست چین در قبال خواستههای معترضان امتیازاتی ارائه داد. در پی اعتراضات سال ۱۹۸۹، شهروندان چینی در مورد آن چه میتوانستند مصرف کنند انتخابهای بیشتری داشتند. نوعی معامله انجام شد، بدون آن که هرگز به این شکل توصیف شود. پیام حکومت حزب کمونیست چین به مردم آن کشور این بود: “اگر در حوزههای مختلف زندگی خود، اما نه در حوزه سیاسی انتخابهای بیشتری به شما بدهیم، چطور است”؟ این شامل انتخابهای بیشتر در مورد خرید، گوش دادن به موسیقی یا تماشای فیلم و نمایشها بود. هم چنین، شهروندان چینی اکنون میتوانستند آزادانهتر در داخل و خارج از چین سفر کنند.
تجربه یک خانواده در شانگهای یک سال پیش از اعتراضات تیان آنمن
“لیو” اهل شانگهای یک سال پیش از آغاز اعتراضات تیان آنمن برای تحصیل به کانادا رفت. او اعتراضات را از طریق رسانههای کانادایی دنبال میکرد، اما ارتباط او با خانوادهاش در شانگهای محدود بود، زیرا تماس تلفنی از کانادا برایش بیش از یک ماه حقوق در چین هزینه داشت. “لیو” میگوید: “یادم میآید که یک تماس سه دقیقهای ۱۰ دلار هزینه داشت”. هم چنین، برقراری تماس دشوار بود، زیرا نزدیکترین تلفن به خانه پدرش، یک تلفن عمومی در خیابان پایین منزل شان بود. در طول اعتراضات، که به شهرهایی مانند شانگهای نیز گسترش یافت، پدرش در جریان تماسهای کوتاه به “لیو” اطمینان خاطر داد که همه چیز با خانواده خوب است.
“لیو” میگوید: “پدرم به من گفت: “نگران نباش، فقط نگران نباش”. امروز “لیو” به توسعه چین افتخار میکند. او میگوید وقتی خانوادهاش در طول انقلاب فرهنگی از هم پاشیدند، شرایط سختی بود. با این وجود، آنان دوباره به هم پیوستند. لیو در یک شرکت بزرگ کانادایی مشغول به کار شد. خواهر و برادرهایش که در شانگهای ماندند، شغلهای خوبی دارند و همه آنان به دنبال دوره بازنشستگی راحتی هستند. او میگوید:”من از زندگی فعلیام بسیار راضی هستم”.
نرخ تورم بالا و افزایش مارپیچی قیمت ها؛ اضطرابهای اقتصادی منتهی به سال ۱۹۸۹
خوشبینی عمومی در مورد اصلاحات اقتصادی زمانی که به جیب مردم ضربه زد، کاهش یافت. برای مثال، وقتی دولت چین اعلام کرد که از تابستان ۱۹۸۸ کنترل قیمتها را لغو خواهد کرد، خریدهای وحشتزدهای صورت گرفت. این روایت اغلب توسط ناظران مسائل چین نقل میشود که در سال ۱۹۸۸میلادی اصلاحات قیمتی ناموفق چین منجر به مارپیچ قیمتها و خرید وحشتزده در شهرها شد. بنابراین، برخی از ناظران اعتراض گسترده سراسری را که در بهار ۱۹۸۹ میلادی رخ داد، به نرخ تورم بالا در آن زمان نسبت دادند. “جولیان گویرتز” نویسنده کتابی درباره اصلاحات چین با عنوان “شرکای بعید: اصلاحطلبان چینی، اقتصاددانان غربی و ساخت چین جهانی” میگوید:”مردم برای تبدیل پول نقد به طلا هجوم آوردند. مردم برای خرید همه چیز از تشک گرفته تا دستمال توالت هجوم آوردند”.
او میافزاید: “آن چه این موضوع نشان داد آن بود که تا چه اندازه عدم قطعیت در مسیر اصلاحات وجود داشت”. آمار رسمی چین نشان داد که تا سال ۱۹۸۹ میلادی نرخ تورم به ۱۸ درصد رسید و دستمزدها با افزایش قیمتها همگام نبودند. بسیاری از مشاغلی که در دهه ۱۹۸۰ میلادی در چین در حال ظهور بودند، مشاغل تولیدی سطح پایین محسوب میشدند. گویرتز میگوید: “از دیدگاه یک دانشجوی تحصیلکرده دانشگاه پکن، این آن نوع شغلی نبود که برای خود متصور بودند”.
رهبران کمونیست چین نقش مهمی در حادثه میدان تیان آنمن ایفا کردند، تصمیمات آنان در مورد اصلاحات به طور مستقیم باعث شد بسیاری از چینیها تمایل به اعتراض داشته باشند. همان طور که پیشتر اشاره شد، “دنگ شیائوپینگ” در دهه ۱۹۸۰ میلادی تاثیرگذارترین و عالی مقامترین رهبر حکومت کمونیست چین، رئیس کمیسیون مرکزی نظامی بود. “دنگ شیائوپینگ” پس از مرگ مائو به قدرت رسید. او مجموعهای از اصلاحات را در اقتصاد، آموزش، کشاورزی، صنعت و دفاع و … اجرا کرد. تحت اصلاحات او، جامعه چین بازتر شد و مردمی که از فقر رنج میبردند، شانس بیشتری برای تغییر زندگی خود داشتند. سیاستهای او مانند محافظت از مشروعیت حزب کمونیست چین با کنترلهای سیاسی قوی، دوران شکوفایی را برای اقتصاد چین به ارمغان آورد. با این وجود، آن سیاستها هم چنین ملیگرایی و بدبینی، بیاعتمادی عمومی و نابرابری ثروت را برای مردم چین به همراه داشت.
تحت سیاستهای “دنگ”، چین در حال گذار از یک اقتصاد کنترلشده به یک اقتصاد بازارمحورتر بود که منجر به افزایش هزینههای زندگی، بیکاری و فساد شد. این احساسات تلخ در زندگی سرانجام به تمایل به اعتراض و اصلاحات منجر شد و اعتراضات سال ۱۹۸۹ را شعلهور ساخت. در ابتدا، دانشجویان و روشنفکران نسبت به اصلاحات و سیاستهای باز “دنگ” اشتیاق داشتند، اما بعدا نسبت به این موضوع نگران شدند که اصلاحات فقط بر روی اقتصاد متمرکز است و دانشجویان دانشگاه نگران آینده خود و نحوه برخورد دولت با روشنفکران شدند. علاوه بر آیندهای نامشخص، بسیاری از مسائل اجتماعی دیگر نیز شروع به ظهور کردند. فساد و خویشاوندسالاری برخی از مقامهای حکومتی و زندگی مادی سخت ناشی از افزایش نرخ تورم، نه تنها روشنفکران، بلکه اکثریت طبقه کارگر چین را نیز خشمگین ساخت. در چنین شرایطی، بسیاری از چینیها رهبران دولتی توانمندی میخواستند که واقعا نیازهای مردم را درک و برای ایجاد تغییرات اقدام کنند.
مرگ “هو یائوبانگ”؛ نقطه عطفی در تحولات منتهی به سرکوب اعتراضات میدان تیان آنمن
“هو یائوبانگ” دبیرکل وقت حزب کمونیست چین به دلیل پیشبرد دیدگاههای لیبرال و برخورد ملایمش با اعتراض دانشجویی در سال ۱۹۸۶ مجبور به استعفا شد. این سیاستمدار چینی که با مردم عادی همدردی میکرد سه سال بعد، در تاریخ ۱۵ آوریل میلادی درگذشت. مرگ او آیندهای مبهم را پیش روی اصلاح طلبان چینی قرار داد.
در روز مرگ “هو” دانشجویان مترقی در میدان تیان آنمن جمع شدند تا برای او سوگواری کنند، اما اکثر دانشجویان تاکید کردند که نه علیه کشور هستند و نه علیه حزب. آنان صرفا خواهان گفتگویی موثر با دولت در مورد خواستههای شان برای آزادی بیان، مطبوعات آزاد و پایان تورم و فساد دولتی بودند. هم چنین، دولت با معترضان برخورد شدیدی نداشت. بنابراین، منطقی است که اکثر معترضان حاضر در میدان تیان آنمن پیشبینی نمیکردند که دولت دو ماه بعد از زور برای توقف خشونتآمیز اعتراض استفاده کند.
معترضان قاطعانه معتقد بودند که دولت چین تحت فشار ناشی از تظاهرات بزرگ، پاسخ رضایتبخشی به درخواستهای آنان ارائه خواهد داد. بنابراین، سرکوب در ۴ ژوئن تقریبا در کمال تعجب همگان رخ داد و این موضوع باعث شد که سرکوب مرگبار در میدان تیان آنمن فراموشنشدنیتر شود. در حالی که معترضان ادعا میکردند که نه مخالف دولت هستند و نه حزب کمونیست، دولت چین آنان را به عنوان خطری برای رژیم شناخت، که همه معترضان را تحریک کرد و اعتراض را به سمت رادیکالتر شدن سوق داد.
معترضان به ویژه دانشجویان با در نظر گرفتن واکنش ظالمانه دولت، در تاریخ ۱۳ مه اعتصاب غذای ۳۰۰۰ نفری را در میدان تیان آنمن آغاز کردند که هفت روز ادامه داشت. در این مرحله، اکثر معترضان متوجه شدند که دریافت پاسخ مطلوب از دولت در مورد اصلاحات غیرممکن است. حضور تعداد فزاینده شرکتکنندگان جدید در تظاهرات، روحیه اعتراض را تشدید کرد و معترضان درخواستهای خود را حتی به شکلی رادیکالتر مطرح کردند. معترضانی که در میدان جمع شده بودند در تاریخ ۲۹ مه، مجسمه بزرگ “الهه دموکراسی” را برپا کردند. سپس آنان چندین سند برای طرح اصول اعتراض و خواستههای خود منتشر کردند که شامل اعلامیه حقوق بشر بود.
طبق اصل دوم اعلامیه حقوق بشر حق زندگی و امنیت و مخالفت با ظلم جزو حقوق طبیعی و غیرقابل انکار بشر است”. در اصل چهاردهم آن اعلامیه اشاره شده که “ارتش مدافع منافع مردم و دولت است، باید در امور سیاسی بیطرفی را به صورت کامل رعایت کند و تابع یک فرد یا یک حزب سیاسی نباشد”.
مشاغلی که از آن آقازادههای حزبی میشد
بهعلاوه، دانشجویان احساس میکردند که به دست آوردن مشاغل بهتر یا راهاندازی کسبوکارهای جدید به چیزی بیش از سختکوشی نیاز دارد. “گویرتز” در این باره مینویسد: “انواع و اقسام موارد بحثبرانگیز درباره فرزندان مقامهای ارشد یا افراد بانفوذ وجود داشت که پول زیادی به دست میآوردند. این صحبتها برای بسیاری از مردم توهینی واقعی به افراد سختکوش و عادی به نظر میرسید”. هم چنین، دانشجویان خواهان آزادیهای سیاسی و شخصی بودند. در نتیجه، آنان در اواسط آوریل ۱۹۸۹ میلادی در میدان تیان آنمن پکن شروع به اعتراض کردند.
“گویرتز” میگوید: “درخواست مشارکت سیاسی بیشتر از بسیاری جهات، درخواستی برای قدرت اقتصادی بیشتر و قدرت بیشتر در بازار کار نیز بود. اعتراضات در شهرهای دیگر آغاز شد. سپس کارگران چینی شروع به پیوستن به آن کردند و دولت حزب کمونیست عصبی شد”. “گویرتز” میافزاید: “رهبری چین در آن زمان به این موضوع توجه کرده بود که چه چیزی باعث شده جنبشها در اتحاد جماهیر شوروی سابق و اروپای شرقی برای احزاب کمونیست حاکم تا این حد تهدیدآمیز باشند و مشارکت کارگران یکی از حقایق اصلی بود”.
آن چه منتقدان استدلال “تورم عامل اعتراضات میدان تیان آنمن” میگویند
با این وجود، منتقدان تفسیری که افزایش تورم را عامل اصلی اعتراضات میدان تیان آنمن میداند، ممکن است آن را ساده انگارانه و تقلیل گرایانه بدانند. آنان استدلال میکنند درست است که تورم تمایل به تشدید نارضایتیهای اقتصادی و بیگانه شدن عناصر طبقه متوسط شهری را تشدید میکند، اما به تنهایی به ندرت باعث بروز انقلاب میشود. برای این که تورم یک اثر سیاسی واقعی و قابل توجه ایجاد کند، باید در بستر سیاسی منحصر بفردی رخ دهد. برای مثال، این تورم به خودی خود نبود که باعث اعتراض تیان آنمن شد.
دو عامل سیاسی مهم دیگر این رویارویی را در بهار ۱۹۸۹ رقم زدند؛ نخست آن که روشنفکران لیبرال و دانشجویان دانشگاه از سرعت اصلاحات سیاسی ناراضی بودند. دوم آن که اختلافات جدی در نخبگان حاکم بین لیبرالهای میانهرو مانند “ژائو زیانگ” و محافظهکاران تندرو از مدتها پیش از افزایش تورم در سال ۱۹۸۸ میلادی پدیدار شده بود.
افزایش تورم عاملی تشدید کننده در دامن زدن به نارضایتیهای اجتماعی نه تنها عامل
رهبران امروز چین در واقع سیاست تورم را بهتر از آن چه بسیاری از تحلیلگران برای آن اعتبار قائل هستند، درک میکنند. آنان به طور خاص عمیقا نسبت به دو سازوکار که تورم از طریق آن میتواند به بیثباتی اجتماعی و سیاسی منجر شود، آگاهی دارند. اولین سازوکاری که از طریق آن افزایش تورم به نارضایتی عمومی اجتماعی تبدیل میشود، در سطح مردمی عمل میکند. در یک نظام تک حزبی مانند نظام چین، سیاستهای دولتی که منجر به بیعدالتی اجتماعی و سوءاستفاده رسمی از قدرت میشود، ناگزیر دشمنان زیادی ایجاد میکند. در شرایط عادی، چنین عناصر ناراضی، اما سازمان نیافته نسبتا آسان قابل کنترل هستند. زمانی که آنان اعتراض کرده یا در فعالیتهای ضد دولتی شرکت میکنند، پکن میتواند پلیس ضد شورش خود را اعزام کند و به طور موثر چنین آشفتگیهای اجتماعی را سرکوب نماید، زیرا این آشفتگیها عمدتا در مقیاس کوچک و محلی هستند.
با این وجود، پویایی سیاسی اعتراضات اجتماعی وقتی نرخ تورم بالا و کماکان در حال افزایش باشد، به طرز چشمگیری تغییر میکند. نرخ تورم بالا سیگنالی را به بسیاری از گروههای مختلف میفرستد که هر کدام به دلایل مختلف و در زمانهای مختلف از وضع موجود ناراضی هستند. تورم شدید باعث نارضایتی همزمان چنین گروههایی میشود. نتیجه به راحتی قابل تصور است: زمانی که نرخ تورم بالاتر است، آشفتگیهای اجتماعی میتوانند بزرگتر شده، گروههای مختلف را جذب کنند و شدیدتر شوند.
دومین سازوکار برای تبدیل تورم به یک بشکه باروت سیاسی در سطح نخبگان عمل میکند. راز بقای حزب کمونیست چین، وحدت نخبگان است. حفظ چنین وحدتی زمانی که اقتصاد عملکرد خوبی دارد، آسانتر است، اما وقتی شاخصهای اقتصادی رو به وخامت میگذارند، شکنندهتر میشود. یکی از دلایل فرسایش وحدت نخبگان در دوران دشواری موضوعی ساده است: برخی از حوزههای کلیدی درون سیستم، مانند شرکتهای دولتی، دولتهای محلی یا مشاغل خصوصی که ارتباط نزدیکی با مقامهای دولتی دارند، از تعدیلهای لازم در سیاستها آسیب خواهند دید. سیاست به بازی با حاصل جمع صفر تبدیل میشود. برای مثال، سهمیهبندی اعتبار، بازار املاک و مستغلات چین را که در آن گروههای ذینفع قدرتمند سهم زیادی دارند، تضعیف کرده است.
بنابراین، یک گروه برای دفاع از منافع خود در مقابل گروه دیگر قرار میگیرد. هم چنین، وحدت نخبگان زمانی که نرخ تورم افزایش مییابد، به دلیل آن چه از آن تحت عنوان “بازی سرزنش” یاد میشود، کاهش مییابد، چرا که برخی از مقامات ارشد باید مسئولیت این آشفتگی را بر عهده بگیرند. برای مثال، “ژائو زیانگ” در سال ۱۹۸۸ میلادی به دلیل سوء مدیریت اصلاحات قیمتی از سوی محافظهکاران مورد انتقاد قرار گرفت. اگرچه ایده اصلاحات قیمتی در ابتدا از سوی “دنگ شیائوپینگ” آمده بود. در نتیجه، کنترل نرخ تورم یکی از دغدغههای همیشگی رهبران چین بوده است، زیرا اگر تورم مهار نشود کسی در راس حکومت باید مسئولیت آن را برعهده بگیرد.
تاثیر بحران تیان آنمن بر گذار اقتصادی چین
بحران سیاسی ژوئن ۱۹۸۹ کاتالیزور تغییر در الگوی کلی گذار اقتصادی چین بود. از نظر سیاسی و اقتصادی، این بحران در میان نخبگان حاکم، فوریت و مشروعیت را به مدلی از قدرت متمرکز بخشید که به طور مؤثرتری اعمال میشد. این امر از یک سو به رژیمی منجر شد که توانایی بیشتری در بسیج منابع برای توسعه اقتصادی داشت. از سوی دیگر، بحثهای جاری در مورد مالکیت و سلسله مراتب را به گونهای حل و فصل کرد که اتحاد بین سیاست و تجارت را تقویت نمود و ملاحظات اقتصادی و پولی را در تار و پود سلسله مراتب سیاسی ادغام کرد. این تغییرات به نوبه خود منجر به شکلی خشنتر و تحت سلطه نخبگان از سرمایهداری دولتی شد. چه خوب و چه بد، آن تغییرات راه را برای مرحله انفجاری رشد اقتصادی که از سال ۱۹۹۲ تا سپتامبر ۲۰۰۸ به دنبال داشت، هموار کردند.
رخداد تیان آنمن به وضوح با تورم مرتبط بود، زیرا پس از یک اوج بیثباتکننده اجتماعی در تورم آغاز شد. با این وجود، آن بحران بلافاصله هیچ تغییر خاصی در پویایی اقتصاد ایجاد نکرد. کاملا بالعکس، پیش از رخداد تیان آنمن و پس از آن در فاصله سالهای ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۵، افزایش نرخ تورم وجود داشت. اگر تغییر واضحی در رژیم اقتصاد کلان وجود داشت، بعدا پس از سال ۱۹۹۶ میلادی رخ داد. به زبان ساده اقتصادی، تیان آنمن رویداد چندان مهمی نبود.
با این وجود، تیان آنمن در نقطه عطفی بین دو رویکرد متفاوت به گذار اقتصادی و دو رژیم سیاستگذاری متفاوت قرار دارد. تیان آنمن شاید نقطه عطف نبوده باشد، اما مطمئنا در آن نقطه عطف قرار داشته است. به طور گسترده پذیرفته شده که دهه ۱۹۸۰ در چین از بسیاری از ابعاد مهم متفاوت از دهه ۱۹۹۰ بود. رژیم سیاسی دهه ۱۹۹۰ میلادی تنها چند سال پس از بحران تیان آنمن در فاصله سالهای ۱۹۹۳-۱۹۹۴، با وضوحی غیرقابل انکار پدیدار شد.
پس از سرکوب اعتراضات تیان آنمن، در حالی که اصلاحطلبان چینی هنوز چشمانداز یک اقتصاد متحول را دنبال میکردند، این چشمانداز با تقویت، تثبیت و مؤثرتر شدن قدرت دولت مرتبط و اغلب تابع آن بود. مستقیمترین معیار تفاوت، تامین کالاهای عمومی و سرمایهگذاری عمومی رشدمحور بود. در دهه ۱۹۸۰ میلادی، این میزان کم و رو به کاهش بود، در حالی که در دهه ۱۹۹۰ زیاد و رو به افزایش بود. رژیم کالاهای عمومی کم دهه ۱۹۸۰ این مزیت را داشت که فضا را برای اصلاحات اقتصادی خریداری کند و منابع را برای اشکال سازمانی جدید آزاد کند.
پس از تیانآنمن، یک حرکت پیوسته و شتابنده برای یک دولت توانمندتر منجر به افزایش زیاد سرمایهگذاری عمومی رشدمحور و سایر کالاهای عمومی شد. رهبران چین به منظور بسیج منابع مورد نیاز برای این اهداف، فرصتهای مهمی را فدا کردند. آنان مسیرهای جایگزین برای اصلاحات را بستند و یکنواختی را بر انتخابها و فرآیندهای سیاستگذاری تحمیل کردند که گاهی اوقات خفهکننده بوده است. آنان جامعهای خشنتر، کمتر شفاف و کمتر هماهنگ را به وجود آوردند که با تسلط تقویتشده حزب کمونیست بر اموال عمومی و تصمیمگیری مشخص میشود.
فاجعه تیان آنمن، جامعه چین را از انعطافپذیری و سازگاری ارزشمند محروم کرد. در حالی که بحران و پیامدهای فوری آن در وهله نخست سیاسی بودند، تاکید بر این نکته مهم است که ریشهها و پیامدهای اقتصادی نیز داشت. مدل اصلاحات دهه ۱۹۸۰ ناگزیر در دهه ۱۹۹۰ تغییر میکرد و توسعه مییافت، اما شکل خاص این تحول عمدتا به دلیل پویاییهای رهبری پس از تیان آنمن بود.
بحران سیاسی که در تاریخ ۴ ژوئن ۱۹۸۹ به اوج خود رسید، ابتدا در آغاز سال ۱۹۸۷ ظاهر شد. همان طور که پیشتر ذکر شد، “هو یائوبانگ” دبیر کل وقت حزب توسط بزرگان حزب از سمت خود برکنار شد، عمدتا به دلیل مسائل سیاسی از جمله جانشینی رهبری، اصلاحات دولتی و نحوه صحیح برخورد با اعتراضات مردمی.
“ژائو زیانگ” به عنوان دبیر موقت حزب منصوب شد و در ابتدا به نظر میرسید که اوضاع را تثبیت کرده است. با این وجود، در طول سال ۱۹۸۷ میلادی بحران سیاسی به بحران اقتصادی نیز گسترش یافت. بحران اقتصادی در هسته خود مربوط به تورم بود که به شدت بیثباتکننده به نظر میرسید. نشانههای واضحی از افزایش فشارهای تورمی در تابستان ۱۹۸۷ پدیدار شد. قیمتهای بازار آزاد روستایی در ماه ژوئن تا ۲۰ درصد افزایش یافت و شاخص قیمت مصرفکننده (CPI) به طور کلی شروع به افزایش کرد. با این وجود، در زمان سیزدهمین کنگره حزب در اکتبر ۱۹۸۷، به نظر میرسید که مبارزه پیچیده رهبری دوباره تحت کنترل درآمده است.
ژائو زیانگ رسماً به عنوان دبیر جدید حزب تأیید شد و به نظر میرسید که اعتماد دنگ شیائوپینگ را حفظ کرده است. علاوه بر این، تحت فشار دنگ، بزرگان همگی از سمتهای رسمی حزبی خود بازنشسته شدند. در ازای بازگشت به شورای مشورتی، بزرگان قول صریحی گرفتند که تمام تصمیمات مهم سیاسی با دنگ شیائوپینگ و تمام تصمیمات مهم اقتصادی با “چن یون” هماهنگ شود. هنگامی که ژائو به بالاترین مقام به عنوان رئیس حزب منتقل شد، “لی پنگ” به عنوان نخست وزیر جانشین او شد. لی پنگ به عنوان یک مدیر اقتصادی به طور قابل توجهی محافظهکارتر و کمتجربهتر از ژائو بود و در بسیاری از مسائل با او اختلاف نظر داشت. با این وجود، ژائو زیانگ ریاست گروه رهبری مالی و اقتصادی را حفظ کرد و از طریق این سمت توانست “لی” را خنثی کند و شخصا به هدایت سیاستهای اقتصادی ادامه دهد. ساختار قدرت جدیدی پدیدار شده بود، هرچند که کاملا شکننده بود.
علیرغم نشانههای آشکار و رو به رشد عدم تعادل اقتصاد کلان، گژائو” در اعمال اقداماتی که اقتصاد را کُند میکرد، مردد بود. سیاستهای انقباضی هزینههای سیاسی کوتاهمدت داشتند و پایگاه سیاسی ژائو شکننده بود. علاوه بر این، ژائو حمایت دنگ شیائوپینگ را برای اصلاحات قیمتی جلب کرده بود، بنابراین عقبنشینی از آزادسازی بیشتر بسیار پرهزینه میبود. در این شرایط، فشارهای تورمی افزایش یافت در حالی که مقدمات آزادسازی بیشتر قیمتها پیش میرفت. سیاستها متناقض بودند و به نوبت اصطلاحا روی ترمز و گاز پیش میرفتند. در فوریه ۱۹۸۸، یک تسهیل سرنوشتساز در سیاستهای اعتباری رخ داد. این تصمیم برای ژائو بسیار پرهزینه بود. ظرف چند ماه، تورم شتاب گرفت و دورههایی از خرید وحشتزده رخ داد.
رهبری چین از خود بحران تیان آنمن، از واکنشهای خصمانه و وحشتزده غرب به قتل عام تیان آنمن و در نهایت از فروپاشی رژیمهای کمونیستی شوروی و اروپای شرقی، شوک عظیمی دریافت کرد. جای تعجب نیست که این شوکهای متعدد باعث شد رهبری چین در جای خود بایستد و درجه بالایی از وحدت و انضباط حزبی اجباری را بر خود تحمیل کند. هم چنین، آنان کنترل بسیار سختگیرانهتری نسبت به پیش از رخداد تیان آنمن بر جامعه اعمال کردند.
تکثر صداهای رهبری با خودسانسوری خاموش شد، اما حتی بدون سانسور، طیف نظرات در مورد اصلاحات اقتصادی در درون رهبری حزب کمونیست در حال محدود شدن بود. پس از سرکوب تیان آنمن، لیبرالترین اصلاحطلبان پاکسازی شدند. این پاکسازیها بر روی لیبرالهای سیاسی متمرکز بود و بنابراین مستقیما به پاکسازی افرادی با دیدگاه اقتصادی خاص منجر نشد. با این وجود، اکثر لیبرالهای سیاسی نیز مایل به حمایت از مدل اصلاحاتی بودند که شامل کاهش شدیدتر قدرت دولت و شاید رشد سریعتر بخش خصوصی میشد.
نتیجه گیری
سیاستگذاری صنعتی و برنامهریزی متمرکز در دوران “مائو تسهتونگ” شکست بزرگی بود. آن سیاستها رشد اقتصادی پایدار یا رفاه گسترده را به ارمغان نیاوردند. دنگ شیائوپینگ در سال ۱۹۷۸ میلادی شکست توسعه دولتی را تشخیص داد و به تدریج مسیر گذار از اقتصاد برنامه ریزی شده به اقتصاد بازار را تسهیل کرد.
جنبش اصلاحات با اقدامات کشاورزان برای به دست آوردن حق مالکیت جمعی زمین و فروش محصولات اضافی در بازارهای خصوصی به طور خودجوش پدیدار شدند، زیرا کشاورزان به دنبال افزایش ثروت خود با راهاندازی کسبوکارهای کوچک بودند. با باز شدن درهای چین به روی جهان خارج و ایجاد مناطق ویژه اقتصادی در مناطق ساحلی، بخش تجارت خارجی گسترش یافت. شرکتهای غیردولتی، به ویژه شرکتهای خصوصی، به نیروی پویا در ارتقای رشد اقتصادی تبدیل شدند. در حالی که هیچ طرحی برای سیستم مسئولیت خانوار یا شرکت شهری و روستایی وجود نداشت، دولت دست آشکارتری در ایجاد مناطق ویژه اقتصادی داشت. چین با گشودن بازارهای خود، به رسمیت شناختن بخش غیردولتی و اجازه دادن به افراد برای رهایی از فقر، به یک قدرت اقتصادی تبدیل شد.
با این وجود، اصلاحات اقتصادی بدون پیامد نبود. خوشبینی عمومی در مورد اصلاحات اقتصادی زمانی که به جیب مردم ضربه زد، کاهش یافت. برای مثال، وقتی دولت چین اعلام کرد که از تابستان ۱۹۸۸ کنترل قیمتها را لغو خواهد کرد، خریدهای وحشتزدهای صورت گرفت. این روایت اغلب توسط ناظران مسائل چین نقل میشود که در سال ۱۹۸۸میلادی اصلاحات قیمتی ناموفق چین منجر به مارپیچ قیمتها و خرید وحشتزده در شهرها شد. بنابراین، برخی از ناظران اعتراض گسترده سراسری را که در بهار ۱۹۸۹ میلادی رخ داد، به نرخ تورم بالا در آن زمان نسبت دادند.
منابع:
Naughton, Barry (۲۰۰۹) , The Impact of the Tiananmen Crisis on China’s Economic Transition, Open Edition Journals
Dorn, James A. (۲۰۲۳) , China’s Post-۱۹۷۸ Economic Development and Entry into the Global Trading System, Cato Institute
Pak, Jennifer (۲۰۱۹) , Economics helped spur Tiananmen Square protests, Market Place
Pei, Minxin (۲۰۱۱) , Why China’s Leaders Fear Inflation. The Diplomat
Serlet, Thibault (۲۰۲۲) , What Tiananmen Square teaches us about SEZs in today’s fractious world, FDI Intelligence
Xie, Zhifei (۲۰۱۹) , The Tiananmen Square Incident of ۱۹۸۹, American Research Journal of History and Culture