به گزارش اکو رسانه ، به نقل از سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – مریم محمدی؛ در سینمای ایران، ادبیات دفاع مقدس منبع الهام مهمی برای فیلمسازان بوده است. بسیاری از فیلمهای شاخص جنگی ایرانی، برگرفته از کتابها، خاطرات و روایتهای مستند رزمندگان و بازماندگان جنگ تحمیلی است. این اقتباسها نهتنها به خلق آثار هنری ارزشمند انجامیدهاند، بلکه در حفظ و انتقال میراث فرهنگی جنگ نقش مهمی ایفا کردهاند.
سینمای دفاع مقدس ایران، با وجود قدمتی چهار دههای، همواره به عنوان یکی از حوزههای اصلی و مهم و هویتساز در سینمای ملی شناخته شده است. از فیلمهای کلاسیکی چون «پرواز در شب» و «مهاجر» تا آثار متأخرتری چون «شیار ۱۴۳» این ژانر تلاش کرده است تا بخش مهمی از تاریخ معاصر ایران، یعنی جنگ تحمیلی، را با زبان تصویر روایت کند. با این حال، یکی از ظرفیتهای کمتر بهرهبرداریشده و در برخی موارد بد استفادهشده در این سینما، اقتباس از متون ادبی، خاطرات شفاهی و رمانهای دفاع مقدس بوده است.
در حالی که در بسیاری از کشورهای دنیا، اقتباس از آثار ادبی به تقویت کیفیت هنری فیلمها منجر شده، در سینمای دفاع مقدس ایران، این روند گاه با اشکالات جدی مواجه شده است. برخی از اقتباسها، بهجای تبدیل شدن به پلی میان ادبیات و تصویر، به بازنماییهای سطحی، شعاری و فاقد عمق بدل شدهاند که نهتنها موفق به جذب مخاطب نشدهاند، بلکه گاه به اعتبار منبع اصلی هم لطمه زدهاند و در گیشه نیز شکست جبرانناپذیری داشتهاند.
با توجه به اینکه ساخت فیلم جنگی بسیار پرهزینه و سخت است در اینجا این پرسش مطرح است که چرا گاهاً با وجود داشتن منبع اقتباسی خوب اما برخی از اقتباسها در سینمای دفاع مقدس ضعیف از کار درآمدند؟ شاید با پرداختن به این موضوع بتوان جلوی ضرر را گرفت و یا حتی فکری به حال آثار ضعیفی که قصد تولید دارند کرد. دلایل کلی این موضوع به طور خلاصه به سه دسته تقسیم میشود.
۱. وفاداری افراطی یا دور شدن کامل از متن
برخی فیلمسازان چنان شیفته روایت اصلی کتاب بودهاند که تمام انرژی خود را صرف بازسازی صحنهها و دیالوگهای کتاب کردهاند، بیآنکه زبان سینما را در نظر بگیرند. از سوی دیگر، برخی دیگر با جدا شدن کامل از متن، تنها نام کتاب را به یدک کشیدهاند، بیآنکه بار معنایی یا روح اثر را منتقل کنند.
۲. ناتوانی در دراماتیزهکردن خاطرات
ادبیات دفاع مقدس، خصوصاً در گونه خاطرات شفاهی، سرشار از جزئیات و احساسات شخصی است، اما همین ویژگیها میتواند در سینما به دام روایتهای پراکنده، کند و غیرسینمایی بیفتد؛ اگر نویسنده فیلمنامه یا کارگردان، توان دراماتیزهکردن ماجرا را نداشته باشد، حاصل، اثری خستهکننده و بیاثر خواهد بود.
۳. شعارزدگی و کلیشهسازی
یکی از آفات بزرگ اقتباسهای ضعیف در سینمای دفاع مقدس، گرفتار شدن در دام کلیشههای رایج، از قهرمانهای غیرواقعی گرفته تا روایتهای کاملاً سیاه و سفید است. در حالی که متون ادبی سرشار از لایههای پیچیده انسانی و اخلاقیاند، بسیاری از اقتباسها با حذف این لایهها، به آثاری شعاری و تبلیغاتی تبدیل شدهاند.
اقتباسهای ناموفق یا متوسط
فیلم «شببخیر فرمانده» ساخته انسیه شاهحسینی است که با الهام از خاطرات واقعی یک رزمنده زن در جنگ ساخته شد. هرچند مستقیماً از یک کتاب اقتباس نشده، اما از بطن خاطرات و گزارشهای منتشرشده در ادبیات دفاع مقدس شکل گرفته است. فیلم یکی از نمونههای ناموفق و شکست در گیشه است.
البته شاهحسینی ید طولایی در این زمینه دارد. او در سال ۱۳۸۹، فیلم «زیباتر از زندگی» را با محوریت زندگی شهید حسین علمالهدی ساخت که به خاطر ضعفهای مفرطش در داستان و روایت، هیچ گاه مورد استقبال مردم قرار نگرفت.
«ویلاییها» هرچند «ویلاییها» در مجموع فیلمی خوشساخت بود و از نظر فنی قابل قبول، اما اقتباس غیررسمی آن از فضای کتابهایی چون «دا» و «من زندهام» بیشتر به الهام محدود شد. بسیاری از مخاطبان و منتقدان معتقد بودند که فیلم نتوانسته است بار عاطفی و شخصیتمحور این آثار را بهخوبی به تصویر بکشد و در میان کلیشههای زنانه در جنگ گیر افتاده است.
«آن بیست و سه نفر» این فیلم با اقتباس از کتاب خاطرات ۲۳ نوجوان اسیر ایرانی ساخته شد. با وجود سوژه بسیار تأثیرگذار و پرفروش بودن کتاب، فیلم در اجرا نتوانست آنطور که باید تأثیرگذار باشد. روایت تخت، شخصیتپردازی ضعیف و اجرای تلویزیونی باعث شد فیلم بیش از آنکه تماشاگر را درگیر کند، صرفاً یک بازخوانی تصویری ساده باشد.
«آسمان غرب» فیلمی به کارگردانی و نویسندگی محمد عسگری محصول سال ۱۴۰۲ است. این فیلم سینمایی که برگرفته از زندگی شهید علی اکبر شیرودی است با اینکه برنده سه سیمرغ بلورین از جمله جایزه بهترین فیلم از نگاه ملی از جشنواره فیلم فجر شد اما شکست کاملی در ساخت و پرداخت شخصیت شهید شیرودی بود. بازی بد میلاد کیمرام در نقش شهید شیرودی که به واسطه شباهتش به او انتخاب شده بود ساخت و تدوین اشتباه صحنههای جنگ هوایی همه و همه فیلمی را به وجود آورد که مخاطب را از تماشای آن دلزده و سردرگم میکرد.
«اشک هور» ساخته مهدی جعفری است. این فیلم که برشی از روزهای آخر زندگی علی هاشمی یکی از فرماندهان سپاه دوران جنگ است برشی سینمایی از یک سریال تلویزیونی پخشنشده به نام پسران هور است. فیلم نتوانست به شخصیت علی هاشمی نزدیک شود و معرفی درستی از شخصیت این شهید داشته باشد.
حتی فیلمی مثل «صیاد» با اتکا به اسناد و کتابهای تاریخی مربوط به دفاع مقدس، میتوانست فیلمی قویتر و جاندارتر باشد و به اثری ماندگار در سینمای ایران تبدیل شود.
اقتباسهای ضعیف فقط در سینما انجام نمیشوند بلکه در تلویزیون هم با دلایل متفاوت از سینما اقتباسهای ضعیفی مخصوصاً در زمینه ساخت انیمیشن انجام شدهاست. در دو دهه اخیر، بسیاری از سریالها و تلهفیلمهای جنگی که از روی کتابهایی مانند «فرنگیس»، «گلولهها هنوز حرف میزنند» یا «راز درخت کاج» ساخته شدند، عمدتاً به دلیل ضعف در اجرا، کمبود بودجه و نگاه تکراری و فاقد نوآوری، مورد استقبال مخاطب قرار نگرفتند. این آثار اغلب به روایتهایی سطحی، با دیالوگهای شعاری و ریتمی کُند محدود شدند.
متاسفانه در سینمای جنگی ایران تعداد فیلمهای جنگی ناموفق کم نیست اما اینها تنها تعداد کمی از فیلمهایی هستند که با آنکه منبع معتبری برای تحقیق و پژوهش داشتهاند اما نتوانستند شخصیت فیلم را به خوبی تصویر کنند. آنچه مسلم است این است که کسی توقع فروش بالا از فیلم جنگی را ندارد هرچند اگر فیلم خوش ساخت باشد و فیلمنامه اش به اصطلاح نلنگد و شخصیتهایش خوب از کار درآمده باشند در گیشه هم موفق عمل میکند. اهمیت اقتباس موفق و درست در سینمای جنگی ایران چه بسا به بیت المال و حق الناس هم برمیگردد چرا که فیلمهای جنگی، تهیهکنندگان سازمانی و دولتی دارند و پولی که صرف ساخت این فیلمها میشود از بیتالمال و حق مردم است پس فیلمسازان این فیلمها باید تعهد بیشتری نسبت به سایر فیلمسازان که از بودجههای شخصی استفاده میکنند داشته باشند.
اقتباس ضعیف، نهتنها فیلمی بیاثر میسازد، بلکه به اعتماد مخاطب به سینمای دفاع مقدس لطمه میزند. سینمایی که قرار است حافظه تاریخی یک ملت را تصویر کند، باید در اقتباس از متون ادبی، با دقت، درک عمیق و زبان سینما عمل کند. بازسازی خاطرات جنگ بر پرده سینما، تنها زمانی مؤثر است که همزمان با وفاداری به متن، جسارت آفرینش و خلاقیت هنری نیز در آن جریان داشته باشد.