به گزارش اکو رسانه ، به نقل از سرویس بینالملل خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – الهه شمس: آرونداتی روی را با «خدای چیزهای کوچک» و جایزه بوکرش میشناسیم؛ نویسندهای که ادبیات جهان را تکان داد و خیلی زود، ردای نویسندگی را با ردای کنشگری سیاسی تاخت زد تا به وجدان بیدار هند معاصر بدل شود. حالا او در نخستین خاطرهنگاریاش، «مادر ماری به سراغم میآید» (انتشارات پنگوئن، ۲۰۲۵)، به سرچشمه همهچیز بازگشته است: مادرش، ماری روی. کتاب که نوشتناش پس از مرگ مادر در سپتامبر ۲۰۲۲ کلید خورد، تلاشی است برای رمزگشایی از یک حس غریب: «حیرت و شرمندگی» از شدت سوگواری برای زنی که آرونداتی در هجده سالگی ترکش کرد؛ «نه چون دوستش نداشتم، بلکه برای اینکه بتوانم به دوستی با او ادامه دهم.» حاصل این کاوش، چیزی فراتر از یک مرثیه خانوادگی است؛ کتاب به تأملی عمیق و بیپرده بر مفاهیمی چون عشق، جنون، استقلال و سرکشی در دل تحولات سیاسی-اجتماعی هند بدل میشود.
کیمیاگری کلمات در هزارتوی مادر
جان و قدرت اصلی کتاب در ۱۳۰ صفحه نخست آن نهفته است؛ جایی که روی با صراحتی بیسابقه و نثری رها، به کودکیاش در ایالت کرالا نقب میزند. او مادرش را «پناهگاه و طوفانم» میخواند؛ نیرویی دوگانه که هم سرچشمه امنیت بود و هم منشأ آشوب. ماری روی، زنی مسیحی که برای فرار از خانواده با مردی بنگالی ازدواج کرد، اما پس از الکلی شدن همسرش، با دو فرزندش، آرونداتی و لالیت، به خانه پدری بازگشت. طولی نکشید که خانواده با استناد به قانون تبعیضآمیز «عدم ارثبری دختران»، او و فرزندانش را از خانه بیرون انداختند. نبردی حقوقی که ماری روی آن را تا دیوان عالی هند کشاند و در نهایت به لغو همان قانون انجامید، یکی از دو میراث بزرگ اوست. میراث دیگرش، مدرسهای بود که به تنهایی بنیان نهاد و آوازهاش در سراسر هند پیچید.
اما این زن مبارز، در چهاردیواری خانه، در جنگی بیپایان با فرزندانش، به خصوص دخترش، به سر میبرد. روی در کتاب مینویسد: «در تلاش برای درک مادرم… برای فهمیدن اینکه چه چیز او را آزار میداد… خودم را به هزارتویی بدل کردم… به امید یافتن جایگاهی که دیدگاهی جز دیدگاه خودم به من بدهد.» همین تلاش برای فهمیدن نیرویی که وادارت میکند چیزی را دوست بداری که دشمن توست، نثر روی را دگرگون کرده. او استادانه میان تضادها حرکت میکند؛ مثل وقتی که از خاطره دوست داشته شدن مینویسد. این بخش از کتاب که میتوان آن را گنجینه مواد خام «خدای چیزهای کوچک» دانست، به خودی خود چنان قدرتمند است که حتی اگر روی هرگز آن رمان را نمینوشت، به عنوان یک شاهکار خاطرهنگاری در تاریخ ادبیات ماندگار میشد.
از گریز شخصی تا رویارویی ملی
اواخر دهه ۱۹۷۰، آرونداتی از مادر گریخت و به دهلی رفت. درست در همین نقطه، کتاب از یک خاطره شخصی به روایت یک تغییر بزرگ تاریخی جهش میکند: افول آن مدرنیته بازی که روزگاری به چهرههایی چون گاندی، تاگور و حتی والدین خود روی، فرصت تجربهورزی و زندگی نامتعارف میداد.
نیمه دوم کتاب، شرح رویاروییهای شجاعانه نویسنده با دولت-ملت هند است؛ از نقد بیمحابای سیاستهای هستهای تا ایستادگی در برابر پروژه عظیم سد سردار سارووار. در تحلیل موشکافانه روی، دولت-ملت، خودِ هند نیست. او عاشق هند است، اما دولتی که پاسخ این عشق را با خصومت میدهد، به طرز غریبی یادآور همان رابطه پیچیده و پرآشوب با ماری روی است. نویسنده با هوشمندی، مبارزه شخصی با مادر را به نبردی بزرگتر با ساختارهای قدرت گره میزند. در این میان، جهانی شدن و شهرت یکشبه روی با «خدای چیزهای کوچک» هم به بخشی از داستان بدل میشود. مادرش، ماری، دوباره به زندگی او بازمیگردد؛ از موفقیت دخترش غرق در شادی است، اما با همان روح سرکش و «دادائیستی»، گاه و بیگاه حباب این شهرت را میترکاند و مثل یک پادزهر، او را در برابر ارزشهای دنیای جدید واکسینه میکند.
کتاب «مادر ماری به سراغم میآید» خیلی بیشتر از یک ادای دین به عشقی پرخار است؛ این کتاب، تحلیلی دقیق از چگونگی تولد یک هنرمند و یک کنشگر از دل تضادهای خانوادگی و ملی است. آرونداتی روی به ما نشان میدهد آن آتش درون، آن خشم اخلاقی و وقار بیامانی که منتقدان در آثارش ستودهاند، ریشه در نیروی متناقض و فراموشنشدنی زنی دارد که همزمان او را آفرید و تا مرز ویرانی پیش برد. این خاطرهنگاری، همانطور که جایزه اخیر نویسنده (پن پینتر ۲۰۲۴) نیز بر آن صحه میگذارد، نمونهای درخشان از روایت «داستانهای فوری بیعدالتی با شوخطبعی و زیبایی» است؛ چه این بیعدالتی در مقیاس یک قانون ملی باشد، چه در محدوده دیوارهای یک خانه.
منبع: گاردین و آمازون