داستان، عمل زندگی کردن را یاد می‌دهد

علی خدایی، نویسنده معاصر، گفت: خواندن داستان، مثل دیدن سایر مدیوم‌های هنری، انسان را زیباتر می‌کند و تصویرهای تازه‌ای از جهان نشان می‌دهد که در عمل زندگی کردن بسیار تاثیرگذار است.

به گزارش اکو رسانه ، به نقل از سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): چرا باید داستان بخوانیم؟ داستان به‌جر سرگرمی آیا کارکرد دیگری هم دارد و می‌تواند بر زندگی ما و نگاه‌مان به جهان و آدم‌ها تأثیر بگذارد؟ آیا داستان‌ها زندگی و وضعیت بشری را دقیق‌تر و پیچیده‌تر از نظریه‌های فلسفی و جامعه‌شناختی و روانشناختی و… برای ما ترسیم می‌کنند و شناخت عمیق‌تری از زندگی به دست می‌دهند؟ در پرونده «داستان به چه کار می‌آید؟» با نویسندگان مختلف درباره داستان و نقش آن در زندگی و طرز نگاه به جهان و انسان گفت‌وگو کرده‌ایم؛ درباره اینکه چرا باید داستان بخوانیم و داستان‌ها چه تأثیراتی می‌توانند بر خوانندگانشان بگذارند.

علی خدایی نویسنده‌ای‌ست که نامش تداعی‌گر داستان و عشق به داستان‌خوانی است؛ داستان‌نویسی که وقتی هم داستان نمی‌نویسد، نزدیک داستان ایستاده است و ناداستان‌هایش هم داستانند. در اولین بخش از پرونده «داستان به چه کار می‌آید؟» سراغ این نویسنده معاصر رفته‌ایم تا ببینیم نظر او در این باره چیست و چه رابطه‌ای بین داستان و زندگی می‌بیند.

آیا در داستان خواندن، کارکردی به جز لذت هنری و سرگرمی هست؟ اگر هست آن کارکرد چیست؟

داستان به عنوان یک مدیوم هنری مطرح می‌شود و لذت هنری و سرگرمی دو تا از کارکردهای این مدیوم هستند که در تمام هنرهای دیگر هم می‌تواند مطرح شود. من فکر می‌کنم که غیر از این دو برای کسانی که درباره داستان تحقیق می‌کنند داستان‌ها از نظر نشانه‌شناسی و مباحث تاریخی، بینامتنی و سبک زندگی و بسیاری جنبه‌های پژوهشی دیگر هم می‌توانند کارکرد داشته باشند.

عده‌ای معتقدند که فرق است میان کسانی که داستان می‌خوانند و کسانی که داستان نمی‌خوانند. آیا واقعاً چنین تفاوتی وجود دارد؟

کسی که داستان می‌خواند به جنبه‌های مختلف کارکردی داستان توجه دارد و آنها را درک می‌کند و کسی که داستان نمی‌خواند از این برداشت‌ها دور است؛ البته از کنار کسی که داستان نمی‌خواند ما نمی‌توانیم به همین راحتی بگذریم. شاید او در جنبه‌های دیگری دارای توانایی است که فرد داستان‌خوان آن را ندارد و نمی‌شناسد؛ پس این پرسش را نمی‌توان خیلی قاطع جواب داد.

آیا داستان خواندن می‌تواند درک و شناخت ما را از زندگی و انسان و جهان تغییر دهد و ما را به شناختی عمیق تر از زندگی و روابط انسان‌ها برساند؟

بله این کار را می‌کند و اجازه می‌دهد که نگاه و اندیشه انسان در تمام زمینه‌ها وسیع‌تر شود. همان گونه که شما وقتی به یک تئاتر می‌روید یا یک فیلم خوب می‌بینید یا وقتی به یک نمایشگاه نقاشی می‌روید، احساس می‌کنید که باید حرف بزنید و نکات تازه‌ای را که گرفته‌اید بیان کنید.

آیا داستان‌خواندن می‌تواند تاثیری بر زندگی عملی انسان بگذارد؟

من معنی زندگی عملی را نمی‌فهمم ولی عمل زندگی کردن را می‌دانم. خواندن داستان مثل سایر مدیوم‌های هنری انسان را زیباتر می‌کند و تصویرهای تازه‌ای از جهان نشان می‌دهد که در عمل زندگی کردن خیلی تاثیر دارد و آن را به انسان یاد می‌دهد. شاید ما قبل از داستان خواندن فکر می‌کردیم ما هم باید آن گونه که آدم‌های دیگر زندگی می‌کنند، زندگی کنیم و در حال زندگی هستیم اما یادگیری عمل زندگی کردن را هنر به طور کلی، از جمله داستان، محقق می‌کند.

آیا یک داستان می‌تواند صرفاً به واسطه فرم و تکنیک و کم‌نقص بودن و پرکشش بودن و سرگرم‌کنندگی‌اش ماندگار شود یا تاثیر درازمدت و ماندگار و عمیق یک داستان به جهان‌بینی عمیق آن برمی‌گردد؟

اگر نویسنده داستانی می‌نویسد که در آن پرنده‌ها در یک خانه با یک نفر زندگی می‌کنند، اگر منطق داستان با جهانی که نویسنده می‌آفریند همخوان باشد، تک‌تک سطرهای این داستان تمام علامت‌های ماندگاری اثر را هم به واسطه فرم و تکنیک و کم‌نقص بودن، پرکشش‌بودن، سرگرم‌کنندگی و نیز دادن جهان‌بینی عمیق در خود دارد.

آیا چگونه داستان خواندن، یک امر آموختنی است؟ مهم است که چگونه داستان‌ها را بخوانیم یا نفس خواندن کافی است؟

من داستان خواندن را به شکل آکادمیک نیاموخته‌ام یا به صورتی که به جای مشخصی مراجعه کنم که مخصوص این کار باشد؛ اما داستان شنیده‌ام و این شنیدن داستان خیلی مهم است و به من یاد داده چگونه باید بخوانم، یعنی اگر با صدای بلند می خوانم، اگر با صدای شخصیت داستانی مطالعه می‌کنم و اگر با نگاه به حروف می‌خوانم تمام اینها مهم است که ما را به نیت نویسنده و آنچه داستان می‌گوید نزدیک کند؛ یعنی سطری را که نویسنده واقعاً با هیجان نوشته، اگر من نتوانم با هیجان بخوانم و ریتم را به دست بیاورم نتیجه ندارد و لفظ خواندن کافی نیست.

عده‌ای معتقدند که داستان، در قیاس با فلسفه و روانشناسی و جامعه‌شناسی و به طور کلی نظریه، انسان و زندگی و جهان را چندوجهی‌تر و با جزییات و پیچیدگی های بیشتری به تصویر می‌کشد. نظر شما در این باره چیست؟

وقتی نویسنده داستانی را می‌نویسد پر از نوشتن و پر از بیان کردنِ آن دلیلی‌ست که او را وادار به نوشتن کرده و طبیعی است که او در کنار نوشتنش پر از فلسفه و روانشناسی و جامعه‌شناسی به اندازه نیاز است. اگر داستانی از نظر جنبه‌های مختلف کامل نباشد نویسنده هنوز نتوانسته یک وجه را در وجودش به اندازه کافی حل کند. من هم معتقدم داستان چند وجهی است و نمی‌توانم یک داستان تخت را باور کنم. کار داستان‌نویس، ایجاد نگاه به وجوه مختلف زندگی و پیچیدگی‌های آن است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو