به گزارش اکو رسانه ، به نقل از سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – سهراب بشردوست: ترجمۀ ادبی هنر است یا فن؟ آیا مترجم ادبی را باید هنرمندی بهحساب آورد که حین ترجمۀ یک اثر ادبی از زبان مبداء به مقصد، با بازآفرینی آن اثر در زبان مقصد، در فرایند خلق با نویسندۀ آن سهیم میشود؟ ادیت گروسمن (۲۰۲۳ – ۱۹۳۶)، مترجم ادبی برجستۀ امریکاییِ ادبیات اسپانیاییزبان که «دنکیشوت» سروانتس و آثاری از نویسندگان مطرح آمریکای لاتین، از جمله گابریل گارسیا مارکز و ماریو بارگاس یوسا، را به زبان انگلیسی ترجمه کرد، در کتاب «در باب اهمیت ترجمه» بر این عقیده است که مترجم ادبی، هنرمند است و ترجمه یک کار هنری و خلاقانه است.
«در باب اهمیت ترجمه» کتابیست که در آن یک مترجم ادبیِ کارکشته از چیستی ترجمۀ ادبی و اهمیت آن و فوتوفن کار خود سخن گفته است. گروسمن در کتاب «در باب اهمیت ترجمه» بر این عقیده است که مترجم خوب نهفقط هنرمند است بلکه حین ترجمه به یک منتقد تیزبین هم بدل میشود. از دید او فرایند ترجمه هم بازآفرینی است و هم نوعی مطالعۀ انتقادی. بنابراین از دید او ترجمه نه یک عمل مکانیکی که طی آن یک اثر ادبی از زبانی به زبانی دیگر برگردانده میشود، بلکه کار ظریف و هنرمندانهایست که بهواسطۀ آن، بهعنوان مخاطبان آثار ترجمه، قدم به دنیاهای جدیدی میگذاریم پیشتر آنها را نمیشناختیم.
کتاب «در باب اهمیت ترجمه» در واقع واکنش یک مترجم ادبی به برداشتهای غلطیست که نسبت به ترجمه و کار مترجم وجود دارد. گروسمن در این کتاب بر آن است که نشاندهد اهمیت کار مترجم ادبی بسیار بیش از ترجمۀ یک متن از زبان مبداء به زبان مقصد است چرا که ترجمۀ ادبی باب آشنایی فرهنگها و جوامع مختلف با یکدیگر را میگشاید و همچنین این امکان را فراهم میکند که در زمان سفر کنیم و مردم و جوامع و فرهنگهایی را بشناسیم که قرنها از ما فاصله دارند.
کتاب «در باب اهمیت ترجمه» از پیشگفتار، مقدمهای با عنوان «چرا ترجمه مهم است؟»، سه فصل، بخشی با عنوان گزیدۀ ترجمههای ادیت گروسمن و فهرست شخصی نویسنده از ترجمههای مهم تشکیل شده است.
گروسمن در پیشگفتار کوتاه کتاب خود توضیح میدهد که این کتاب، چگونه و چرا پدید آمد و سپس در مقدمۀ کتاب، داستان مترجمشدنش را شرح میدهد و تعریف میکند که چه چیز او را به سمت ترجمه کشاند و نگاهش به ترجمه چگونه و طی چه فرایندی تغییر کرد و چگونه به یک مترجم حرفهای تبدیل شد.
فوتوفن ترجمه و اینکه یک مترجم ادبی در حین ترجمۀ یک متن باید به چه ریزهکاریهایی توجه کند و چه نوع مواجههای با متن داشته باشد، از دیگر موضوعاتی است که در مقدمۀ کتاب «در باب اهمیت ترجمه» به آن پرداخته شده است.
گروسمن معتقد است که مترجمان حق دارند خودشان را نویسنده و خالق اثر بدانند. او آنگاه توضیح میدهد که مترجمان ادبی باید به چه ابزاری مجهز باشند و چه مهارتهایی داشته باشند تا بتوانند هنرمندانه ترجمه کنند و ترجمهشان به اثری همسنگِ آنچه ترجمه کردهاند بدل شود. از دید گروسمن، مترجم خوب آن کسیست که در فرایند خلق اثر با نویسندۀ آن اثر سهیم میشود و بیآنکه اثر را از چنگ خالق اصلیاش درآورد و یکسره مال خود کند، اثری همسنگِ آن در زبانی دیگر میآفریند؛ اثری که هم مترجم، آن را مالِ خود کرده و هم حق مالکیتِ مالکِ اصلی آن را نقض نکرده است.
تیز کردن شمّ سبکشناختی خود در هردو زبان مبداء و مقصد، یعنی گسترشدادن فهم انتقادی خود از بار احساسی کلمات و زمینههای اجتماعی مختص هر یک از آنها و درک خاستگاه نگارش و حالوهوایی که بر بافت واژهها حاکم است و نقش واژهها در خلق حالوهوایی خاص و توجه به ظرافتهایی که در هر واژه پنهان است، از مهارتهای مهمیست که بهاعتقاد گروسمن، یک مترجم هنرمند و حرفهای باید بهدست آورد.
گروسمن در مقدمۀ مفصل کتاب «در باب اهمیت ترجمه»، ضمن بحث از کارِ مترجم و مهارتهایی که مترجم ادبی باید کسب کند، وجوه مختلف اهمیت ترجمه و تأثیر آن بر خلق ادبی را نیز با مثالهای مختلف و متنوع شرح میدهد، از نقشی که ترجمه در رسیدن ما به شناخت و درکی از خودمان ایفا میکند سخن میگوید و نیز بیاعتنایی به ارزش کار مترجمان را مورد نقد قرار میدهد.
فصل اول کتاب «در باب اهمیت ترجمه»، با عنوان «نویسندگان، مترجمان و خوانندگان در دنیای امروز» به بحث از اهمیت ترجمه بهلحاظ آشنایی با جهانها و فرهنگهای گوناکون و متنوع میپردازد. گروسمن در این فصل، ملیگرایی افراطی در امریکا را مورد نقد قرار میدهد و این عقیده را مطرح میکند که باید آثار غیرانگلیسیزبان کشورهای مختلف را تا جای ممکن به زبان انگلیسی ترجمه کرد و درهای دنیاهای گوناگون را به روی مخاطبان انگلیسیزبان گشود و باب بدهبستان فکری را از راه ترجمه باز کرد. گروسمن در توضیح این وجه از اهمیت ترجمه به نقش مهم ترجمه در دوران رنسانس اشاره میکند.
فصل دوم کتاب «در باب اهمیت ترجمه»، با عنوان «ترجمۀ سروانتس» به بحثی جذاب و مبسوط در باب چیستی و ماهیت ترجمه اختصاص دارد. یکی از پرسشهایی که در این فصل از کتاب مطرح میشود این است که «مترجم هنگامی که ترجمه میکند به چه واحدی از متن اهمیت میدهد و به چه چیز وفادار میماند.»
گروسمن به نقد نظریههایی در ترجمه میپردازد که از ترجمۀ تحتاللفظی دفاع میکنند و در همین راستا به نقد نظریات ولادیمیر نابوکوف در این زمینه میپردازد. بهاعتقاد گروسمن، نابوکوف نویسندهای خوب اما مترجمی بد بوده است.
گفتیم که گروسمن ترجمۀ «دنکیشوت» سروانتس را هم در کارنامۀ کاری خود دارد. بخشی از فصل دوم کتاب «در باب اهمیت ترجمه» به نقل تجربهاش از ترجمۀ این شاهکار ادبی و سروکلهزدنش با آن اختصاص دارد.
فصل سوم کتاب هم، با عنوان «یادگیری اسپانیایی و دامهای ترجمۀ تحتاللفظی»، شامل مصاحبهای با ادیت گروسمن است. گفتنیست که چنانکه در مقدمۀ مترجم فارسی کتاب آمده، این فصل در متن اصلی کتاب «در باب اهمیت ترجمه» نبوده است و مترجم آن را جایگزین فصلی کرده که به ترجمۀ شعر اختصاص داشته و بهاعتقاد او، بهدلیل تمرکز این فصل بر عناصر زبانشناختی اشعار اسپانیایی و پیچیدگیهای ترجمۀ آنها به زبان انگلیسی، ترجمۀ آن نمیتوانسته فایدهای برای مخاطب فارسیزبان داشته باشد.
کتاب «در باب اهمیت ترجمه» هم برای علاقهمندان ادبیات جذاب است و هم کتابی مفید و کارآمد برای کسانیست که میخواهند وارد کار ترجمۀ ادبی شوند و نیاز دارند که مهارتهای این کار و ریزهکاریهایش را بیاموزند و یاد بگیرند چگونه بهعنوان مترجم یک اثر ادبی با آن اثر مواجه شوند.
کتاب «در باب اهمیت ترجمه» با ترجمۀ مهرداد رحیمیمقدم در انتشارات مان کتاب منتشر شده است.

