کانت می‌خوانم، اما کانتی نیستم

کانت طوری است که می‌توان پنجه در پنجه‌ او انداخت و با او زورآزمایی کرد

غلامعلی حداد عادل در گفت‌وگو با ایبنا گفت:‌ من بیشتر به فلسفه اسلامی علاقه دارم و در فلسفه اسلامی به ملاصدرا علاقه‌مند هستم. منتها فکر می‌کنم تامل در فلسفه فیلسوفی مثل کانت به ما کمک می‌کند تا سوال‌هایی را که کانت را وادار به طرح جدید کرد، به فلسفه اسلامی عرضه کنیم و ببینیم فلسفه اسلامی چه پاسخی ارائه می‌دهد.

به گزارش اکو رسانه ، به نقل از سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – محسن آزموده: کتاب «تمهیدات» با عنوان فرعی «مقدمه‌ای برای هر مابعدالطبیعه آینده که به عنوان یک علم عرضه شود» نوشته ایمانوئل کانت (۱۸۰۴-۱۷۲۴) فیلسوف بزرگ آلمانی است که نخستین بار در سال ۱۷۸۳ میلادی به زبان آلمانی منتشر شده است. دکتر غلامعلی حداد عادل استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه تهران نزدیک به پنجاه سال پیش این اثر را از ترجمه‌های انگلیسی به فارسی ترجمه کرد و تقریباً یک دهه بعد منتشر کرد. کانت این کتاب را دو سال بعد از مهم‌ترین کتابش «نقد عقل محض» (سنجش خرد ناب) در جهت تلخیص و توضیح بعضی مطالب آن منتشر کرد. تمهیدات نخستین کتاب کانت است که به فارسی ترجمه شده، اگرچه بعد از ترجمه استاد فقید دکتر میرشمس‌الدین ادیب سلطانی از سنجش خرد ناب منتشر شد. خوشبختانه در سالهای بعد آثار زیادی از این فیلسوف تاثیرگذار به فارسی ترجمه شد. همچنین کتاب‌ها و مقالات فراوانی در نقد و شرح و بحث پیرامون زندگی و اندیشه‌ها و فلسفه او تالیف و ترجمه شد. تمهیدات نیز بعد از سی و هفت سال اکنون به صورت سه زبانه (آلمانی-انگلیسی-فارسی) به همت نشر هرمس منتشر شده است. به این مناسبت با دکتر غلامعلی حداد عادل مترجم کتاب، مدرس فلسفه کانت و رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در دفترش گفت‌وگو کردیم.

***

رومن زایدل در سال ۲۰۱۴ کتابی به زبان آلمانی نوشت با عنوان «کانت در تهران» که متاسفانه به فارسی ترجمه نشده‌است. او در مقدمه کتاب شگفتی خود را از اینکه بسیاری از سیاستمداران رده بالای ایران مثل دو تن از روسای پیشین مجلس شورای اسلامی (دکتر حداد عادل و دکتر علی لاریجانی) درباره کانت و فلسفه او تحقیق کرده‌اند، بیان می‌کند و برایش این سوال مطرح می‌شود که ایرانی‌ها از کانت چه می‌خواهند. واقعیت این است که در میان فیلسوفان غربی در ایران اقبال به کانت بیش از همه بوده و بیشترین کتاب‌ها و مقالات و پایان‌نامه‌ها راجع به او نوشته شده‌است. از سال ۱۳۶۳ هم که زنده‌یاد میرشمس‌الدین ادیب سلطانی کتاب اصلی کانت یعنی «سنجش خرد ناب» (نقد عقل محض) را ترجمه کرد، آثار متعدد او از زبان آلمانی یا از زبان‌های انگلیسی و فرانسوی به فارسی ترجمه شده‌است. شما هم که در سال ۱۳۶۷ «تمهیدات» را به فارسی منتشر کردید.

البته‌اصل ترجمه در سال ۱۳۵۵ صورت گرفت. یعنی حدوداً ۵۰ سال پیش.

کانت می‌خوانم، اما کانتی نیستم

از آن زمان تا به‌امروز هم خوشبختانه بسیاری از آثار کانت مثل «نقد قوه حکم» (با ترجمه دکتر عبدالکریم رشیدیان)، «نقد عقل عملی» (با ترجمه دکتر مسعود حسینی) و «بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق» (با ترجمه حمید عنایت و علی قیصری) به فارسی ترجمه و منتشر شده‌است. سوال نخست این است که اصلاً چرا کانت؟ اهمیت کانت در چیست که ایرانی‌ها تا این اندازه به او توجه می‌کنند؟

درباره کتابی که آن نویسنده آلمانی با عنوان «کانت در تهران» نوشته، باید یک نکته را هم اضافه کنم و آن این است که یکی از قدیمی‌ترین معرفی‌هایی که در ایران از کانت شده، باز توسط یک سیاستمدار معروف یعنی وثوق‌الدوله صورت گرفته‌است. وثوق‌الدوله در ۱۳۱۶ یعنی قبل از انتشار کتاب «سیر حکمت در اروپا» نوشته مشهور محمد علی فروغی، یک سخنرانی در دانشکده معقول و منقول کرده و به تفصیل درباره آرای کانت صحبت کرده‌است. گزارشی هم که‌از کانت ارائه کرده، غلط نیست. این نکته هم شگفت‌زدگی نویسنده آلمانی را تقویت می‌کند. خواستم این را مقدمتا یادآوری کنم.

اما علت اینکه در بین فیلسوفان اروپایی کانت بیش تر از همه در ایران خوانده شده و تدریس شده و مطرح است، این است که جنس استدلال‌های کانتی امکان یک نوع مقایسه‌ای میان فلسفه اسلامی و فلسفه اروپایی را فراهم می‌کند یعنی کانت به شیوه‌ای استدلال می‌کند که حکمای اسلامی استدلال می‌کنند. البته ممکن است این دو دسته استدلال به دو نتیجه متفاوت برسد، اما این دو فلسفه می‌توانند با هم درگیر شوند، مثل دو کشتی‌گیر که هر دو اهل فن هستند و می‌توانند با هم کشتی بگیرند. اما یک کشتی‌گیر نمی‌تواند با یک قهرمان شنا کشتی بگیرد! اصلاً سبک فلسفه‌ورزی برخی فیلسوفان اروپایی با سبک ورزیدگی فکری ما فرق می‌کند. اما کانت طوری است که می‌توان پنجه در پنجه او انداخت و با او زورآزمایی کرد. من این معنا را در یکی از مقالات خودم در کتاب «مقالات کانتی» توضیح داده‌ام.

شما آثار دیگری هم راجع به کانت دارید؟

بله. من تا کنون ۴-۵ کتاب درباره کانت منتشر کرده‌ام و دو کتاب دیگر هم در دست دارم. یکی همان ترجمه تمهیدات است که سال ۱۳۶۷ منتشر شد، دیگری ترجمه کتاب یوستوس هارتناک با عنوان «نظریه معرفت در فلسفه کانت» است که شاید تا کنون ده بار چاپ شده باشد، دیگری «مقالات کانتی» است. آخرین کاری که از من منتشر شده، نسخه سه زبانه المانی-انگلیسی-فارسی تمهیدات کانت است که نشر هرمس چاپ کرده‌است. کلاً همه آثار فلسفی من را درباره کانت نشر هرمس منتشر کرده‌است. کتاب دیگری که در دست دارم و بعید نیست که در سال ۱۴۰۴ منتشر شود، «درسگفتارهای فلسفه کانت» است.

درسگفتارهای خودتان؟

بله، درسگفتارهای متعلق به دوره کارشناسی ارشد. فکر می‌کنم حداقل بیست و پنج دوره در دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی ارشد فلسفه کانت را تدریس کرده‌ام. این درسگفتارها از نوار پیاده شده و ویرایش شده و تحت عنوان درسگفتارهای فلسفه کانت آماده‌انتشار است. من همچنین بیش از ۵۰ درصد «نقد عقل محض» را هم ترجمه کرده‌ام و آن را هم اگر عمر وفا کند و کامل بکنم، شاید به این مجموعه اضافه کنم.

به قرابت و شباهت میان نوع فلسفه ورزی کانت با فلسفه ورزی حکمای اسلامی‌اشاره کردید. اما از نظر اهمیت چطور؟ کانت را معمولاً بین فیلسوفان قاره‌ای و تحلیلی به عنوان قله فلسفه جدید غربی در نظر می‌گیرند و راجع به‌اهمیت و بزرگی او اتفاق نظر دارند. آیا علت توجه فراوان ایرانی‌ها به‌او از این نظر نیست؟ به خصوص بعد از انقلاب که شاهد یک توجه خاص به فلسفه جدید غربی هستیم.

قطعاً علت اصلی توجه به فلسفه کانت همین بزرگی و اهمیت اوست. کما اینکه هارتناک در مقدمه کتاب «نظریه معرفت کانت» می‌گوید «منزلت کانت در فلسفه جدید شبیه منزلت افلاطون و ارسطو در فلسفه یونان و فلسفه قدیم غرب است». بنابراین این علت اصلی توجه به اوست. منتها نوع بیان کانت طوری است که همان طور که عرض کردم، به فلسفه تطبیقی راه می‌دهد. هم اکنون در قم یک گروهی از استادان فلسفه‌اسلامی‌هستند که به زبان انگلیسی آشنایی دارند و جلسات منظم کانت خوانی دارند و بدون سر و صدا و تشریفات به صورت دقیق و عمیق روی آثار کانت کار می‌کنند. بنابراین شاید بتوان گفت کانت در قم جدی‌تر از کانت در تهران است و کسی باید در این باره کتاب بنویسد.

تاثیر این همه آثاری که از کانت ترجمه شده یا راجع به او تالیف و ترجمه شده، در فضای فکری و فرهنگی ما چیست؟

این باعث رشد ما در فلسفه به طور کلی می‌شود، هم در فلسفه غربی و هم در فلسفه اسلامی. یعنی قطعاً مطالعات کانتی ما را هم در کشف ظرفیت‌های فلسفه اسلامی و هم در کشف ظرفیت‌های فلسفه غربی کمک می‌کند.

اشاره کردید که کتاب تمهیدات را سال ۱۳۵۵ به فارسی ترجمه کردید. ماجرای ترجمه این کتاب چیست و چرا از میان آثار کانت تمهیدات را برای ترجمه انتخاب کردید؟

ترجمه تمهیدات را دکتر یحیی مهدوی [استاد و بنیانگذار فقید گروه فلسفه دانشگاه تهران] به من پیشنهاد کرد. در واقع او گفت ترجمه‌این کتاب را موضوع پایان‌نامه دکتری خودت انتخاب کن. تا آن زمان و قبل از انقلاب فقط ۲۱ صفحه از کانت به فارسی ترجمه شده بود، آن هم دیباچه طبع دوم «نقد عقل محض» بود که مرحوم منوچهر بزرگمهر به فارسی برگردانده بود و ضمن مجموعه مقالاتی با عنوان «فلسفه نظری» در سال ۱۳۴۳ چاپ شده بود. ما دانشجویان آن زمان خیلی دشواری داشتیم، مخصوصاً کسانی که زبان شان ضعیف بود و می‌خواستند از منابع فارسی استفاده کنند، درباره کانت فقط به «سیر حکمت در اروپا» و یکی-دو کتاب دیگر دسترسی داشتند.

کانت می‌خوانم، اما کانتی نیستم

مرحوم بزرگمهر بخش «کانت» از تاریخ فلسفه کاپلستون را هم ترجمه و منتشر کرده بود.

آن مربوط به بعد از انقلاب یا سالهای آخر قبل از انقلاب بود. اما موقعی که ما درس می‌خواندیم، آن کتاب منتشر نشده بود. به هر حال من هم مایل نبودم که به عنوان پایان‌نامه یک ترجمه‌ارائه کنم، اما دکتر مهدوی اصرار کرد و استدلال کرد و گفت این کار مفیدتر است. زیرا ما کانت را به صورت مفصل نزد خود دکتر مهدوی خوانده بودیم و او باور داشت من اگر تمهیدات را ترجمه کنم، از عهده این کار بر می‌آیم، زیرا سر کلاس ما را آزموده بود. من یک مقدمه مفصلی هم بر ترجمه نوشتم. سال ۱۳۶۴ و بعد از انقلاب از پایان‌نامه دکترایم دفاع کردم و سپس منتشر شد. الان هم که خوشبختانه به صورت سه زبانه منتشر شده‌است.

چرا تمهیدات را پیشنهاد کرد؟

تهمیدات خلاصه‌تر از «نقد عقل محض» است. کتابی است که کانت در دفاع از نقد عقل نوشته. وقتی چاپ اول نقد عقل (در ۱۷۸۱) منتشر شد، کانت متوجه شد که بسیاری مقصود او را از نقد عقل نفهمیده‌اند و مفصل بودن نقد عقل هم شاید باعث شده بوده که بسیاری آن را به صورت کامل نخوانند. در نتیجه کانت کتاب تمهیدات را که مختصرتر است، نوشت و در آن به‌این پرسش پاسخ داد که من چه می‌خواهم بگویم. به همین جهت ترجمه‌این کتاب زمان کمتری می‌برد.

ساده‌تر از نقد عقل محض هم هست؟

البته نمی‌توان گفت ساده تر است. یک جاهایی به دلیل اجمال و اختصار، پیچیده تر است. اما در عین حال در فهم فلسفه نظری کانت، بعد از «کریتیک» (نقد عقل محض) همه به «پرولگومنا» یا «تهمیدات» استناد و اشاره می‌کنند. در بین کانت‌شناسان تمهیدات اثری مرجع در معرفی فلسفه نظری کانت است.

  • شما در همان سال ۱۳۵۵ تمهیدات را از متن انگلیسی ترجمه کردید. آیا به نسخه‌المانی هم مراجعه کردید؟

من به تمام ترجمه‌هایی که از تمهیدات به زبان انگلیسی تا سال ۱۳۵۵ چاپ شده بود، دسترسی داشتم. حتی نسخه‌های صد سال پیش را از کتابخانه‌های لندن گرفتم. ۵-۶ ترجمه انگلیسی داشتم، ترجمه عربی را هم در اختیار داشتم که‌از آن هم استفاده کردم، زیرا زبان عربی هم می‌دانستم. ترجمه فرانسوی را هم داشتم و گاهی به آن هم مراجعه می‌کردم. دکتر مهدوی هم که ترجمه من را با ترجمه فرانسوی تطبیق می‌داد. با این کیفیت سعی کردم آلمانی ندانستن را جبران کنم.

کانت می‌خوانم، اما کانتی نیستم

در ترجمه آثار فیلسوفی که کتابهایش به زبان ما ترجمه نشده، با مشکل معادل‌ها برای اصطلاحات و مفاهیم مواجه هستیم. تا قبل از تمهیدات آثار کمی‌به زبان فارسی راجع به فلسفه کانت موجود بود. در پیدا کردن معادل‌های مناسب برای اصطلاحات تخصصی کانت مثل transcendental و a priori چه روشی داشتید؟

ما سر سفره‌استادان خودمان نشسته بودیم. اصطلاحاتی چون «استعلایی» و «ماتقدم» و «ماتاخر» را بنده وضع نکرده‌ام. این‌ها در سنت صد ساله‌اخیر ما در آشنایی با فلسفه غرب بود. مثلاً خود مرحوم مهدوی با آن قلم شیوای خودش برای شاگردانش مثل من راهگشا بود. بنده در برگرداندن فلسفه غرب به فارسی ادامه دهنده سنت زبانی دانشکده‌ادبیات هستم. منتها به قول شاعر که می‌گوید

پایه ظلم اول اندک بود / هر که آمد کمی به آن افزود…

باید گفت پایه لفظ نیز اول اندک بود، هر کسی آمد کمی به آن افزود. آقای بزرگمهر به جای «ماتقدم» و «ماتاخر»، اصطلاحات «پیشینی» و «پسینی» را پیشنهاد کرد. به خاطر دارم ایشان معلم بود و سر کلاس ما گفت من از متون ابن سینا فهمیدم که می‌توانیم به جای «ماتقدم» و «ماتاخر» از اصطلاحات «پیشینی» و «پسینی» استفاده کنیم.

ابن سینا در دانشنامه علایی که به زبان فارسی است، این اصطلاحات را به کار برده‌است؟

بله، ظاهراً. مترجمان بعدی هر کدام قدری این معادل‌ها را جلو بردند. شاید من هم یکی-دو گره باز کرده باشم. هر کسی کمک کرده‌است و روز به روز زبان فلسفی ما برای بیان کانت تراش می‌خورد و صیقل می‌خورد و شسته رفته می‌شود.

در مورد کانت می‌گویند کسی است که به زبان آلمانی فلسفه یاد داده‌است. زیرا تا قبل از کانت آلمانی‌ها آثار فلسفی خود را به زبان‌های یونانی و لاتین می‌نوشتند و کانت یکی از نخستین متفکرانی است که به زبان آلمانی فلسفه ورزیده‌است.

درست است. به یکی از دانشجویانم که اکنون استاد فلسفه‌است، بخش‌هایی از پیش نویس ترجمه‌ام از «نقد عقل‌» را داده بودم که بخواند. برایم یادداشت نوشته بود که من خوشحالم که زبان فارسی دارد کانت یاد می‌گیرد. این همان تعبیر شماست. خاطره‌ای می‌گویم که‌امیدوارم حمل بر خودستایی نشود. من یک دانشجویی داشتم که زبان مادری‌اش آلمانی بود. پدرش ایرانی و مادرش اتریشی بود. او کاملاً به زبان آلمانی مسلط بود. او در دوره دکتری با من فلسفه کانت می‌خواند. دیالکتیک را از کریتیک شرح می‌دادم. او متن آلمانی جلویش بود، ترجمه فارسی هم جلویش بود. او می‌گفت من فارسی شما را از آلمانی کانت بهتر می‌فهمم. یعنی وقتی متن فارسی را می‌خواند، فلسفه کانت را راحت تر از آلمانی کانت می‌فهمید. امیدوارم بتوانم کار کریتیک را به‌انجام برسانم، زیرا معتقدم مترجم قبل از اینکه بخواهد معادل یک لفظ را در عبارت پیدا بکند، باید مقصود مولف را فهمیده باشد. این کار ساده‌ای نیست. صرف زبان‌دانی برای ترجمه یک اثر فلسفی مثل ن قد عقل محض کافی نیست.

گفتید که در نگارش فارسی در همان سنت دانشکده‌ادبیات حرکت کرده‌اید. اهمیت این نکته در آن است که در همان سالها، زنده یاد ادیب سلطانی تسلط خیلی بالایی به زبان آلمانی و زبان‌های دیگر داشت، فلسفه کانت را هم می‌دانست. اما مشکل زبان فارسی ایشان بود. دکتر ادیب سلطانی وقتی به فارسی می‌نوشت، طوری می‌نوشت که خواندن آن سخت می‌شد. به گونه‌ای که ترجمه درخشان و دقیق ایشان از «سنجش خرد ناب» یا همان «نقد عقل محض» نتوانست پایه گذار زبانی برای بیان فلسفه کانت به زبان فارسی شود.

بله. آقای ادیب سلطانی در ترجمه کریتیک بسیار دقت به خرج داده و زحمت کشیده، ولی متاسفانه کتابش به آن اندازه به کانت‌شناسی در ایران کمک نکرده‌است. من در گروه فلسفه چندین بار متن فلسفی به زبان اروپایی درس داده‌ام. وقتی برای امتحان یک متنی از کانت به دانشجویان می‌دادم، اگر آنها ترجمه دکتر ادیب سلطانی را با خودشان سر جلسه می‌آوردند، آن را تقلب محسوب نمی‌کردم!

کانت می‌خوانم، اما کانتی نیستم

اما یک نکته هم راجع به این چاپ سه زبانه تمهیدات عرض کنم. من خودم خاطره‌ای دارم از یادگرفتن زبان فلسفی انگلیسی. رشته من در ابتدا فیزیک بود و فوق لیسانس فیزیک داشتم. می‌خواستم به گروه فلسفه بیایم. در گروه فلسفه از من خواستند که یک متن فلسفی را به زبان فارسی ترجمه کنم. نمره این امتحان در ورود من به رشته فلسفه نقش اساسی داشت. من شاید دو ماه فرصت داشتم تا خودم را برای چنین امتحانی آماده کنم. من که دانشجوی فلسفه در دانشگاه تهران نبودم. به منظور آماده کردن خودم، کتاب «مسائل فلسفه» نوشته برتراند راسل را که زنده یاد منوچهر بزرگمهر ترجمه کرده بود، از انتشارات خوارزمی خریدم و متن انگلیسی را هم داشتم. اول متن انگلیسی را می‌خواندم، بعد خودم ترجمه می‌کردم و در نهایت به ترجمه بزرگمهر مراجعه کردم. سطر به سطر و کلمه به کلمه این دو متن را با هم مقایسه کردم. یک بار از اول تا آخر ترجمه بزرگمهر را با اصل انگلیسی راسل مقایسه کردم. این جهشی در من ایجاد کرد. وقتی شهریورماه امتحان ورودی به دوره کارشناسی ارشد فلسفه را دادم، شاید بهترین نمره را گرفتم. این در ذهن من ماند. همیشه معتقد بودم که ترجمه‌های خودم را با متن اصلی منتشر کنم. یکی از فواید این کار را این می‌دانستم که دانشجو وقتی اصطلاحات انگلیسی را با معادل‌های فارسی که من در مقابلش گذاشته‌ام مقایسه بکند، متوجه می‌شود که فلسفه را چگونه به زبان فارسی ترجمه کند. الان هم امیدوارم دانشجویان با مقایسه متن انگلیسی و آلمانی این کتاب با ترجمه فارسی برای برگرداندن فلسفه به زبان فارسی توانایی کسب کنند. یعنی اهمیت این کتاب از این جهت است که اگر کسی حوصله کند و وقت صرف کند و ترجمه من را با اصل انگلیسی مطابقت بدهد، خودش در ترجمه فلسفه از انگلیسی و آلمانی به فارسی تبحر پیدا می‌کند.

این توصیه شما مشابه حرف پل ریکور فیلسوف فرانسوی است که می‌گوید یکی از بهترین راه‌ها برای یاد گرفتن ترجمه و یک زبان دیگر استفاده‌از متن‌های دو زبانه‌است که در آنها متن اصلی در کنار ترجمه‌امده‌است.

بله. همین طور است. این باید در ایران توسعه پیدا بکند. یعنی حتی الامکان باید کتاب‌ها دو زبانه منتشر بشود تا اگر مترجمان سهو و خطایی کرده‌اند، دیگران بتوانند این خطاها را کشف کنند و تصحیح کنند.

با توجه به ترجمه‌ها و آثار تالیفی و ترجمه‌ای فراوانی که‌از کانت یا درباره‌او به فارسی منتشر شده، وضعیت کانت پژوهی در ایران چگونه‌ارزیابی می‌کنید؟

رو به رشد است. من بعد از چند سال که‌از تدریس کانت مفارقت داشتم، در نیم سال اول و دوم سال ۱۴۰۳-۱۴۰۴ دو نوبت در دوره دکتری در دانشگاه تهران دوباره کانت تدریس کردم. این بار از دانشجویان خودم خیلی راضی تر بودم از ده سال و بیست سال پیش بودم. در کلاس ما بیش از یک نفر بود که علاوه بر تسلط بر انگلیسی، آلمانی هم می‌دانست. من دانشجویی داشتم که در کلاس ما هم به‌المانی و هم به‌انگلیسی و هم به عربی مسلط بود و دانشجوی کانت بود. بعضی وقت‌ها ما بر سر یک اصطلاحی در فارسی بحث می‌کردیم، چند دانشجو که‌المانی می‌دانستند، وارد بحث می‌شدند و اصل اصطلاح آلمانی را برای ما توضیح می‌دادند که کانت این طور می‌گوید. خیلی راحت متن را به جای انگلیسی، از آلمانی می‌خواندند. من این را مقایسه می‌کنم با ۵۰ سال پیش یا پیش تر. من سال ۱۳۴۸ وارد دانشکده‌ادبیات شدم و سال ۱۳۴۹ وارد رشته فلسفه شدم. وقتی با آن موقع مقایسه می‌کنم، می‌بینم سطح درک و دانش دانشجویان خیلی ارتقا پیدا کرده‌است.

شما سالهاست که کانت خوانده‌اید و ترجمه کرده‌اید و فلسفه‌او را تدریس کرده‌اید. آیا می‌توان گفت که به فلسفه کانت بیش از همه علاقه مند هستید و او را بیش از بقیه فلاسفه دوست دارید؟

من کانت می‌خوانم و فلسفه‌او را درس می‌دهم اما کانتی نیستم. من منتقد کانت هستم. من الان بیش از ۵۰ سال است که به کانت اشتغال دارم، اما خودم کانتی نیستم.

پس فیلسوف محبوب شما کیست؟

من بیشتر به فلسفه اسلامی علاقه دارم و در فلسفه اسلامی به ملاصدرا علاقه‌مند هستم. من گرایش به فلسفه اسلامی دارم که آقای مطهری و امثال ایشان نمایندگانش هستند. منتها فکر می‌کنم تامل در فلسفه فیلسوفی مثل کانت به ما کمک می‌کند تا سوال‌هایی را که کانت را وادار به طرح جدید کرد، به فلسفه اسلامی عرضه کنیم و ببینیم فلسفه اسلامی چه پاسخی ارائه می‌دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو