به گزارش اکو رسانه ، به نقل از سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، طاهره مهری: کتاب «سرمایهداری؛ یک تاریخ مختصر» تالیف یورگن کوکا با ترجمه مهشید کریمایی از سوی انتشارات شیرازه کتاب ما به بازار کتاب آمد.
این کتاب در پنج فصل به موضوعاتی همچون سرمایهداری به چه معناست؟، سرمایهداری تجاری، چین و جهان عرب، سه متفکر کلاسیک: مارکس، وبر و شومپیتر، اروپا: تازهواردی پویا، تجارت و خشونت: استعمار و تجارت جهانی، گسترش، شرکت سهامی و سرمایهداری مالی، اقتصاد مهاجرنشینی و بردهداری، عصر سرمایهداری، خطوط کلی صنعتی شدن و جهانی شدن از سال ۱۸۰۰ به بعد و تحلیل و نقد میپردازد.
سرمایهداری مفهوم مناقشهبرانگیزی است و بسیاری از محققان ترجیح میدهند از آن پرهیز کنند. مفهومی زیاده از حد جدلی که همچون واژهای انتقادی ظاهر شد و برای دههها نیز به همین صورت مورد استفاده قرار گرفت. هر چند اغلب محققان ترجیح میدهند تعریفی برای این اصطلاح ارائه ندهند، اما آنهایی هم که دست به چنین کاری زدهاند با یکدیگر توافقی بر سر یک تعریف معین و مشخص ندارند.
در کتاب «سرمایهداری؛ یک تاریخ مختصر» ترجیح بر آن بوده است که تعریفی کاربردی از سرمایهداری ارائه شود که بر سه ویژگی بنیادین آن تاکید دارد: تمرکززدایی، کالایی شدن و انباشت. برای پدید آمدن چنین نظمی نخست ضروری بود که کنشگران فردی و جمعی دارای حقوقی- عموماً حقوق مالکیت- باشند که آنها را قادر میساخت تا تصمیمات اقتصادی را به شیوهای نسبتاً خودمختار و غیرمتمرکز اتخاذ کنند. دوم، لازم بود بازارهایی وجود داشته باشند که در حکم سازوکارهای اصلی تخصیص و هماهنگی عمل کرده و کالایی شدن- و از جمله کالایی شدن نیروی کار- را گسترش دهند. و سوم لازم بود که سرمایه که به معنای به کارگیری منابع برای سرمایهگذاری در حال، به منظور کسب سود بیشتر در آینده بود، انباشت میشد.
سرمایهداری مفهومی ضروری برای درک مدرنیته محسوب میشود. به همین ترتیب، تاریخ آن میتواند به مثابه کلیدی برای توضیح مهمترین تحولات اجتماعی-اقتصادی گذشته به کار رود. بحثها درباره سرمایهداری به گفتوگوهایی درباره فوریترین مشکلات زمان حاضر منجر میشود که از جهانیسازی، مبارزه با فقر و تغییرات آبوهوایی گرفته تا نابرابری اجتماعی فزاینده و چشماندازهای پیشرفت و هزینههای انسانی آن را دربرمیگیرد. همزمان، سرمایهداری به مثابه مفهومی بینظیر است برای تلفیق تاریخی، چرا که ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی گذشته را در کنار هم قرار میدهد.
سرمایهداری همزمان هم ابزاری برای شناخت علمی است و هم وسیلهای برای نقد اجتماعی. این کارکرد دوگانه، آن را از دید برخی مظنون ساخته، اما برای دیگران جذابیتی مضاعف به آن بخشیده است. این دو کارکرد میتوانند- اما لزوماً نباید- مانع یکدیگر باشند. در چند دهه اخیر، این مفهوم هم در گفتمان عمومی و هم در علوم اجتماعی با قدرتی چشمگیر بازگشته است.
این کتاب مروری موجز بر خاستگاه و تحول پر چالش مفهوم سرمایهداری و تاریخ آن از عصر باستان تا به امروز ارائه میدهد. اثر حاضر به تفکیک انواع مختلف سرمایهداری- به ویژه سرمایهداری تجاری، سرمایهداری مهاجرنشینی، سرمایهداری صنعتی و سرمایهداری مالی- میپردازد.
سرمایهداری به چه معناست؟
سرمایهداری مفهومی مورد مناقشه است. بسیاری از پژوهشگران از به کار بردن آن پرهیز میکنند، چرا که به نظرشان بیش از حد جدلی میرسد- این مفهوم در اصل به مثابه اصطلاحی انتقادی پدید آمد و دههها به همین شکل به کار رفت. تعریفهای گوناگونی از آن ارائه شده و اغلب اصلاً تعریف مشخصی ندارد. این مفهوم دامنه وسیعی را دربرمیگیرد و مرزبندی آن دشوار است. آیا بهتر نیست از این مفهوم صرفنظر کنیم و مثلاً از «اقتصاد بازار» سخن بگوییم؟
در مقابل، شماری قابل توجه از پژوهشگران جدی در علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی وجود دارند که سهمی اساسی در غنای بحث درباره سرمایهداری داشتهاند. یک ربع قرن پس از پایان جنگ سرد- که جنگی واژگانی نیز بود و در آن، مفاهیم کلیدی به مثابه سلاح به کار میرفتند- این اصطلاح با شدتی بیشتر به گفتمان دانشگاهی بازگشته است. بحران مالی و بدهی بینالمللی که از ۲۰۰۸ آغاز شد، هیزم به آتش علاقه انتقادی به سرمایهداری افزوده است. ما امروز شاهد رونق جدیدی در ارائه دورههای تاریخ سرمایهداری در دانشگاههای آمریکا هستیم و تعداد کتابها و مقالاتی که واژه «سرمایهداری» را در عنوان خود دارند رو به افزایش است. در اروپا نیز این مفهوم اکنون پس از مدتهای طولانی خبرساز شده است، هر چند این توجه تجدیدشده در میان روزنامهنگاران، دانشمندان علوم اجتماعی و محققان مطالعات فرهنگی بیشتر از اقتصاددانان مشهود است. اما اگر قرار است از این اصطلاح استفاده شود، باید با تاریخچه آن آشنا بود و آن را به دقت تعریف کرد.
سرمایهداری تجاری
در پژوهشهای صورت گرفته، پاسخهای متفاوتی به این پرسش وجود دارد که «سرمایهداری از چه زمانی آغاز شده است؟». این تنوع آرا هم ناشی از کاربرد مفاهیم مختلف از سرمایهداری است و هم از این واقعیت که نقاط عطف روشنی به ندرت در واقعیت اجتماعی و اقتصادی رخ میدهد. ابتداییترین نشانهها را میتوان به آسانی در تجارت راههای دور یافت. در بینالنهرین و شرق مدیترانه، در «جاده ابریشم» و مسیر تجاری بزرگ شرق به غرب از طریق اقیانوس هند، این تجارت عمدتاً در دست بازرگانان مستقل بود. اگرچه معمولاً با هماهنگی نزدیک با صاحبان قدرت سیاسی و همچنین همکاری تنگاتنگ با سایر بازرگانان، عمدتاً در شبکههای فرامرزی مبتنی بر پیوندهای مشترک قومی، زادگاهی یا مذهبی، انجام میشد. این تجارت عاری از سودجویی، جسارت، پویایی یا تمایل به مواجهه با ناامنی و رقابت نبود.
اولین انباشت سرمایهداری تجاری را میتوان گاه در امپراتوریهای در حال ظهوری مشاهده کرد که نیاز جدی به نقدینگی برای فعالیتهای نظامی خود داشتند و از این رو به ویژه بازارهای در حال توسعه را که به ترویج پولیسازی کمک میکردند، ترجیح میدادند و سعی در تقویت عملکرد اقتصادی داشتند. این حمایت آنها همچنین شامل ساخت مسیرهای حملونقل، بهرهبرداری از معادن و تامین نظم حداقلی بود، شکلگیری بازار و دولت از همان ابتدا دست در دست هم پیش میرفت. برای نمونه، دولت دیوانسالار سلسله هان در چین (۲۰۶ پ.م تا ۲۲۰ م.) برای استانداردسازی ارز، گسترش روابط بازار و ترویج تجارت پررونق راه دور به واسطه بازرگانان مستقل تلاش میکرد.
گسترش
تا حدود سال ۱۵۰۰ میلادی، سرمایهداری عمدتاً در قالب سرمایهداری تجاری ظهور کرد، شکلی که تاثیر کلی آن بر اقتصاد و جامعه نسبتاً محدود بود. با این حال، در سه قرن پس از آن، گسترش بنیادینی در سرمایهداری رخ داد: از نظر جغرافیایی به سیستم جدید تجارت جهانی راه یافت، مرزهای جدیدی را در قلمرو تولید درنوردید و برای جامعه به عنوان یک کل، به ویژه در هلند و انگلستان، اهمیت یافت. نحوه ارزیابی آن توسط مردم نیز تغییر کرد، عمدتاً به سمت بهتر شدن. در این مرحله که از دیدگاه اروپایی به عنوان عصر مدرن متقدم شناخته میشود، اروپای غربی به وضوح به منطقه راهبر در تاریخ سرمایهداری تبدیل شد، حتی اگر همزمان یکپارچگی جهانی نیز در حال افزایش بود. ظهور سرمایهداری، توسعه دولتهای سرزمینی قدرتمند و گسترش اروپا که به استعمارگری منجر شد، همگی به یکدیگر وابسته بودند.
به عقیده مارکس، سرمایهداری مدرن در نتیجه خشونت و سرکوب، غرق در خون و کثافت پا به عرصه وجود گذاشت. از نظر تاریخی این نظر تنها نیمی از حقیقت است، اما با این حال، زمانی که ارتباط بین ظهور سرمایهداری و استعمار را در نظر بگیریم، مشاهدهای درست محسوب میشود. آنچه اغلب تلویحاً «عصر اکتشاف» نامیده میشود، در واقع عصر انقیاد بخش بزرگی از جهان توسط قدرتهای اروپایی بود، بخشی همراه با خشونت و بخشی با تجارت. پرتغالیها و اسپانیاییها اقیانوس اطلس را درنوردیدند و گنجینههای امپراتوریهای آمریکای جنوبی را غارت کردند. آنها ضمن نابودی امپراتوریهای آزتک، اینکا و مایا، پس از گشودن مسیر در نواحی جنوبی آفریقا، کنترل مسیر دریایی به آسیا را نیز از اعراب گرفتند و بنادر متعددی را در سواحل این قاره به پایگاههای اروپایی تبدیل کردند.
شرکت سهامی و سرمایهداری مالی
همآمیزی سرمایهداری تجاری و استعمار در حال گسترش به نوآوریهای مشارکتی منجر شد. از یک سو، شرکت، به مثابه جزء اساسی و نهادین سرمایهداری در حال ظهور، به نمایی بسیار واضحتری نسبت به هر زمان دیگری دست یافت. «کمپانی هند شرقی متحد» هلندی در سال ۱۶۰۲ مهمترین شرکت در میان فهرست طولانی شرکتهای سهامیای بود که در قرنهای شانزدهم و هفدهم در چندین کشور به منظور تجارت استعماری، به ویژه در هلند، انگلستان و فرانسه شکل گرفتند. از سوی دیگر، انواع جدیدی از نهادها و شیوههای سرمایهداری مالی ظهور کردند که تا به امروز فعال هستند.
اقتصاد مهاجرنشینی و بردهداری
«به نظر میرسد که تقریباً تمام ارکان دستگاه مالی که ما با سرمایهداری مرتبط کردهایم- بانکهای مرکزی، بازارهای اوراق قرضه، فروش کوتاهمدت، کارگزاریها، حبابهای سفتهبازی، اوراق بهادار و مقرری سالانه- نه تنها قبل از علم اقتصاد بلکه پیش از ظهور کارخانهها و کار مزدی به وجود آمدهاند». و در واقع، در حدود سال ۱۷۵۰ سرمایهداری به عنوان سرمایهداری تجاری و مالی در غرب اروپا تثبیت شده بود، بدون آنکه هیچ سازماندهی عمیق سرمایهداری در حوزه تولید صورت گرفته باشد. این سازماندهی کامل با صنعتی شدن همراه بود که در نیمه دوم قرن هجدهم در انگلستان آغاز شد.
سرمایهداری کشاورزی، معدنکاری و صنعتی شدن آغازین
تصور اقتصاد کشاورزی قرون وسطی و اوایل دوران مدرن در اروپا به مثابه نظامی خودکفا و راکد کاملاً نادرست خواهد بود. از زمان گسترش شهرها در قرون وسطی، تقسیم کار و در نتیجه تجارت بین شهر و روستا، اگرچه در مقیاس خرد و ابتدایی، وجود داشت. طی قرنها، کشاورزی بحرانهای عمیق و مراحل مختلفی از رونق را تجربه کرد، قیمتهای مواد غذایی در هر منطقه متفاوت بود و در طول زمان نوسان داشت و فرصتهای معاش تولیدکنندگان محصولات کشاورزی همراه با نوسانات قیمتها تغییر میکرد.
عصر سرمایهداری
همانطور که بعید بود خوشبینی عصر روشنگری در مورد پیشرفت بتواند تداوم یابد، به همان اندازه نیز این احتمال که تفسیر سرمایهداری به مثابه هسته یک ماموریت تمدنساز در آن دوره فراتر رود، کم بود. این تعبیر پرشور از خاک سرمایهداری پیشاصنعتی سربرآورد اما با ظهور سرمایهداری صنعتی در قرن نوزدهم دوام نیاورد. در آغاز قرن بیستم، روشنفکرانی مانند ورنر زومبارت و ماکس وبر هر چند به برتری عقلانیت اقتصادی سرمایهداری معتقد بودند، اما آن را نیروی محرک پیشرفت اخلاقی و تمدنی نمیدیدند. برعکس، لیبرالهایی مانند وبر از تمایل فزاینده نظام سرمایهداری به تبدیل شدن به یک نیروی اجباری و بی معنا هراس داشتند و نگران بودند که این نظام ممکن است آزادی، خودانگیختگی و انسانیت را به معنای کامل آن به خطر بیندازد. نقد سوسیالیستی به استثمار، ازخودبیگانگی و بیعدالتی در سرمایهداری تاخت و فروپاشی آن را به دلیل تناقضات درونی پیشبینی کرد. امروزه نگرشها نسبت به سرمایهداری بین پذیرش و انتقاد شدید در نوسان است.
از مالکیت تا سرمایهداری مدیریتی
از منظر تحلیلی، رابطه کار و سرمایه در همه انواع سرمایهداری صنعتی نقشی محوری دارد. از منظر تاریخی، این رابطه بسیار متنوع است. یکی از عوامل تعیینکننده این تنوع، تغییر عمیق و بنیادینی است که در ساختار و تدابیر شرکتها در دویست سال گذشته رخ داده است.
باید تمایزی مفهومی بین سرمایهداران و کارآفرینان قائل شد. سرمایهدار، سرمایه را تامین میکند و در اصل درباره محل و نحوه استفاده از آن تصمیم میگیرد، خطرهای احتمالی مربوطه را میپذیرد و سودهای حاصل را به جیب میزند. مسئولیت اصلی کارآفرین، مدیریت شرکت است و به این منظور تصمیمگیری درباره اهداف شرکت به طور دقیق، موقعیت آن در بازار، ساختار داخلیاش و نیز نحوه استخدام نیروی کار را بر عهده دارد.
بازار و دولت
در مجادلات پیرامون سرمایهداری، دولت و بازار معمولاً همچون دو قطب متضاد در نظر گرفته میشوند و این دیدگاه دلایل موجهی دارد. عملکرد بازار و اقدامات سیاسی-دولتی در واقع تابع منطقهای متفاوتی هستند، بهویژه در عصر دموکراسی. هر یک مبانی متفاوتی برای مشروعیت خود دارند: حقوق مالکیت نابرابر توزیعشده از یکسو، حقوق شهروندی برابر از سوی دیگر. آنها رویههای مختلفی را دنبال میکنند: در یک سو فرآیند مبادله و در سوی دیگر فرآیند گفتوگو با هدف ایجاد اجماع و تصمیمگیری از طریق اکثریت. در یک سو پول مهمترین رسانه است، در حالیکه در سوی دیگر قدرت این جایگاه را دارد. پیگیری منافع خاص هدف بارز کنش بازار است، هرچند میتوان همچون آدام اسمیت ادعا کرد که این امر به طور غیرمستقیم به نفع عمومی خدمت میکند. در مقابل، هدف سیاست، دستیابی به رفاه عمومی است، هر چند واضح است که درونمایه این رفاه عمومی تنها از مجرای روند سیاسی سربرمیآورد و حتی اگر پذیرفت که پیگیری منافع خاص در چارچوب فرآیند تصمیمگیری دموکراتیک مشروع است. از قرن هجدهم، دستورات قانون اساسی لیبرال محدود کردن استقلال هر دو حوزه را توجیه کردهاند.
این مرور تاریخی نشان میدهد که مداخلات دولتی برای ظهور، گسترش و بقای سرمایهداری ضروری بودهاند. در سالها و دهههای آینده، احتمالاً اهمیت این مداخلات در اقتصادهای بازار سرمایهداری بیشتر هم خواهد شد.
تحلیل و نقد
مفهوم سرمایهداری از ابتدا به مثابه اصطلاحی برای بیان تفاوت شکل گرفت. این مفهوم تنها تا آنجا معنا داشت که آنچه را توصیف میکرد از گزینههای قابل مشاهده یا قابل تصور متمایز میساخت. بارها، این مفهوم در تقابل با دیگری، معمولاً نوعی از سوسیالیسم، جان تازهای گرفته است. امروزه، اغلب مشخص نیست که سرمایهداری را میتوان یا باید از چه بدیلهای ملموس یا قابل تصوری متمایز کرد. شاید این امر منجر به برخی دشواریها در ارتباط با این مفهوم شده باشد، به ویژه ماهیت تقریباً همهجانبهای که گاهی اوقات دارد. این مفهوم به طور همزمان هم به مثابه ابزاری برای نقد و هم برای تحلیل پدید آمد. بارها، قدرت و جذابیت خود را از این کارکرد دوگانه گرفته است که تا به امروز این ویژگی را در خود حفظ کرده است؛ اما اغلب این کارکرد دوگانه به ابهام و جانبداری منجر شده که بار سنگینی بر دوش این مفهوم به مثابه ابزاری برای تحلیل علمی نهاده است.
کتاب «سرمایهداری؛ یک تاریخ مختصر» تالیف یورگن کوکا و ترجمه مهشید کریمایی با ۱۶۹ صفحه، شمارگان ۵۵۰ نسخه و ۲۸۵ هزار تومان از سوی انتشارات شیرازه کتاب ما منتشر شد.
