به گزارش اکو رسانه ، به نقل از سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – علی شروقی، مرضیه نگهبان مروی: کاظم ساداتاشکوری (زاده ۱۷ خرداد ۱۳۱۷ در نارنه، اشکور بالا، گیلان) شاعر، نویسنده، مترجم، منتقد، پژوهشگر و مردمشناس برجسته ایرانی است. او دانشآموخته جغرافیای انسانی و اقتصادی از دانشگاه تهران است. اشکوری فعالیت ادبی خود را از سال ۱۳۳۶ با انتشار یادداشتی در مجله «آشنا» به سردبیری احمد شاملو آغاز کرد. او با نشریاتی چون «اطلاعات»، «آدینه»، «دنیای سخن» و «خوشه» همکاری داشته و از شاعران مطرح معاصر به شمار میرود. خلق زبانی مستقل و صمیمی از ویژگیهای شعر کاظم سادات اشکوری است. شعرهای او غالباً با الهام از طبیعت زادگاهش، اشکور، سروده شده و با زبانی ساده، لطیف و خوشآهنگ، تصاویری بدیع از طبیعت و انسان به دست میدهد. مضامین اشعارش ترکیبی از طبیعتگرایی، عرفان و مسائل اجتماعی است که گاه با رگههایی از اندوه و نومیدی همراه شده است. از مجموعه اشعار او میتوان به «شبها» (۱۳۴۱)، «از دم صبح» (۱۳۵۵)، «با ماسههای ساحل» (۱۳۵۶)، «آن سوی چشمانداز» (۱۳۵۰)، «از برکهها به آینه» (۱۳۵۳)، «رگبار آفتاب» (۱۳۵۷)، «ماهتاب اسفند» (۱۳۶۷)، «چهار فصل» (۱۳۶۸) و «در کنار جاده پاییزی» (۱۳۷۰) اشاره کرد.
اشکوری علاوه بر شعر، آثاری داستانی هم منتشر کرده که از آن جمله میتوان به «یک ساعت از ۲۴ ساعت» و «برگها میریزند» اشاره کرد. از او همچنین آثاری در نقد و بررسی شعر معاصر و نیز آثاری پژوهشی در حوزه فرهنگ عامه منتشر شده است. از دیگر آثارش میتوان به کتاب «دهستان اشکور در کوهستان البرز» و ترجمه رمان «تولیپ» اثر رومن گاری اشاره کرد. او همچنین ویراستار کتابهایی چون «تاریخ ایران در یک نگاه» بوده است. اشکوری با نگاهی ژرف به ارتباط انسان و طبیعت، جایگاه ویژهای در ادبیات معاصر ایران دارد. او همچنین از نخستین کسانی است که در ایران، باب نوشتن مرور و بررسی کتاب در روزنامهها را گشودند. از اشکوری دو کتاب پژوهشی در زمینه مطبوعات ایران، به نامهای «جلوههای هنر و ادبیات در روزنامهها» و «نگاهی به نشریات گهگاهی»، نیز منتشر شده است که مراجعی ارزشمند برای تحقیق در تاریخ مطبوعات ایران هستند.
کتاب «شما هم فقط ایراد بگیرید!» جدیدترین اثر کاظم ساداتاشکوری است. این کتاب که در انتشارات بامداد نو منتشر شده، مجموعهای از یادداشتهای انتقادی اوست که در دهه ۱۳۵۰ در ستون «انتقاد» روزنامه اطلاعات منتشر میشدند. اشکوری در این یادداشتها با نگاهی نوآورانه، قالبهای مختلفی مانند یادداشت روزانه، سفرنامه، نمایشنامه و سخنرانی را برای بیان نقدهای اجتماعی و فرهنگی به کار گرفته است. او این نوشتهها را پس از سالها گردآوری کرده و در این کتاب منتشر نموده است. به بهانه انتشار این کتاب با وی گفتو گویی داشتهایم و از روزنامه «اطلاعات» و تاریخ نوشتن بررسی کتاب در مطبوعات ایران تا پژوهشهایش در حوزه فرهنگ عامه از او پرسیدهایم:
فعالیت شما در روزنامه اطلاعات و نوشتن مرور و بررسی کتاب در آن روزنامه از نقاط عطف روزنامهنگاری ادبی در ایران است. در مقدمه کتاب «شما هم فقط ایراد بگیرید» اشاره کردهاید که شما اولین نفری بودید که در روزنامه مرور کتاب نوشتید. یعنی آیا مرورنویسی کتاب در ایران، به معنای امروزی آن، ابتدا در روزنامه «اطلاعات» شکل گرفت و پیش از آن کسی در این حوزه فعالیتی نداشت؟
نگارش نقد و بررسی کتاب به معنای امروزی آن، پیش از روزنامه «اطلاعات» هم وجود داشت، اما بهصورت پراکنده و عمدتاً در مجلات تخصصی. من در کتاب «نگاهی به نشریات گهگاهی» این نشریات را معرفی کردم. در دهه ۳۰، نشریهای به نام «انتقاد کتاب» توسط انتشارات نیل منتشر میشد که از کیفیت بالایی برخوردار بود. این نشریه چند دوره منتشر شد و نقدهایی درباره ایرادات ترجمه کتابها ارائه میکرد و برای اولین بار به تحلیل دقیق جملات و پاراگرافهای کتابها و ترجمهها میپرداخت. همچنین، در اواخر دهه ۴۰، انتشارات مروارید نشریهای به نام «بررسی کتاب» منتشر کرد که توسط آقای مجید روشنگر، که اکنون سالهاست به امریکا مهاجرت کرده، اداره میشد و من هم در آن مطالبی داشتم. مجلاتی مانند «راهنمای کتاب»، «آشنایی با کتاب» و «کتابهای ماه»، که زیر نظر ایرج افشار منتشر میشد، هم بودند. در دهه ۵۰، مجله «کتاب امروز» که در انتشارات فرانکلین منتشر میشد، هم بهطور اختصاصی به موضوع کتاب میپرداخت. اما روزنامهها تا پیش از اواخر دهه ۴۰ توجه چندانی به معرفی کتاب نداشتند. در آن زمان فقط دو روزنامه «کیهان» و «اطلاعات» وجود داشتند. در اواخر دهه ۴۰ این دو روزنامه تلاش کردند با نوآوریهایی این حوزه را توسعه دهند و آدمهای جدیدی را مسئول صفحات هنر و ادبیات کردند. در «کیهان»، سیروس طاهباز و در «اطلاعات» جواد مجابی مسئول بخش هنر و ادبیات بودند و با دعوت از نویسندگان برجستهای مانند احمد شاملو، م. آزاد و اسماعیل خویی، فضایی جدید برای معرفی کتاب ایجاد کردند. با این حال، معرفی کتاب در روزنامهها اغلب بهصورت اخبار کوتاه بود و ضمیمههای آنها بیشتر به نقدهای عمیقتر و مفصلتر میپرداختند. من در کتاب «جلوههای هنر و ادبیات در روزنامهها» که در سال ۱۳۸۸ منتشر کردهام، همه اینها را معرفی کردهام.
«عیارسنجی کتاب» هم که قاسم هاشمینژاد در «آیندگان» مینوشت، مال همان دوره بود؟
مال بعدتر بود. اینکه میگویم مربوط به اواخر دهه ۴۰ است. در آن دوره جواد مجابی در روزنامه «اطلاعات» چندین نفر، از جمله رضا براهنی و محمدعلی سپانلو، را دعوت به کار کرده بود. البته من را قبل از همه دعوت کرده بود. من و مجابی از دوران دبیرستان با هم دوست و آشنا بودیم. پیش از آن من با نام مستعار در مجله «یغما» کتاب معرفی میکردم. روش معرفی کتاب در روزنامه این بود که ناشران، دو نسخه از کتاب را میفرستادند که یک نسخه به من به عنوان معرف تعلق میگرفت و یک نسخه هم در آرشیو روزنامه میماند. یادم است که کتابهایی از آثار دکتر زرینکوب و احمد محمود را به صورت مفصل معرفی کردم. یکی دوبار هم جلسه گذاشتم و ناشران را دعوت کردم و میزگرد برگزار کردم و متن آن را بعداً منتشر کردم.
کتاب «شما هم فقط ایراد بگیرید!» هم مجموعه یادداشتهای شما در روزنامه «اطلاعات» است. این یادداشتها سبک نگارش خلاقانهای دارد. این سبک نگارش و همچنین مرورهای کتابی که شما آن زمان نوشتید چه تأثیری بر مرورنویسی کتاب گذاشت؟
سبک نگارش من در نقدها متفاوت از یادداشتنویسی متعارف بود. برای مثال، برخی نقدها بهصورت داستانی نوشته میشدند؛ بخشی از داستان روایت میشد و سپس قهرمان داستان به نویسنده اعتراض میکرد و گفتوگویی بین آنها شکل میگرفت. گاهی نیز نقدها در قالب نمایشنامه، یاداشت، سفرنامه یا در قالب سخنرانی، با استفاده از طنز و زبان خاص، نوشته میشدند. این شیوه ابتکاری نو بود که حتی تا امروز در روزنامهها کمتر دیده میشود و در معرفی ادبیات نوین ایران، که در آن زمان در حال شکلگیری بود، تأثیر بهسزایی داشت. من کتابی دارم با عنوان «نگاهی به نشریات گهگاهی» که در آن نشریات نامنظم غیردولتی را که بین سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ درآمدهاند، معرفی کردهام. هر کسی این کتاب را دیده، اذعان کرده که این کتاب، کار یک نفر نیست. من حتی تک مجلهای را هم که در اهواز یا جای دوردست دیگری منتشر شده، از قلم نینداختهام. ۱۵۰ هزار صفحه مطلب خواندهام تا اینها را استخراج کردهام.
چرا این کتاب تجدید چاپ نشد؟ چون منبع بسیار ارزشمندی است.
آن کتاب به شیوه خاصی نوشته شده بود. من دوست دارم آن را از نو ویرایش کنم. زمانی که در مجله «آدینه» بودم، بخشهایی از آن را در شماره ۱ تا ۹ چاپ کردم. حتی یک بار مرحوم ایرج افشار پیگیر انتشار آن در بنیاد افشار بود، تا اینکه روزی آقای سپانلو که نزد من آمده بود، گفتند فیالمجلس باید قرارداد ببندیم و کتاب را آماده کنی. مطلبی که من مینوشتم بدون اینکه دوباره خوانده شود، برای حروفچینی میرفت. الان اگر بخواهم آن کتاب را تجدید چاپ کنم باید ویرایش بشود.
علاقه شما به ادبیات شفاهی و فرهنگ عامه چگونه شکل گرفت و چه تأثیری بر فعالیتهای دیگرتان گذاشت؟
ادبیات شفاهی و فرهنگ عامه از دوران دبیرستان، زمانی که در جلگه گیلان زندگی میکردم و تابستانها به مناطق کوهستانی سفر میکردم، مورد علاقهام بود. ترانههایی را که در علفزارها و کشتزارها خوانده میشدند یادداشت میکردم. این علاقه بعدها به فعالیت حرفهایام در مرکز مردمشناسی ایران (۱۳۵۰ تا ۱۳۵۹) تبدیل شد؛ جایی که تحقیقات گستردهای در روستاهای ایران انجام دادم. این موضوع بر روزنامهنگاری، داستاننویسی، ترجمه، و نقد کتاب و شعر من تأثیر عمیقی گذاشت.
ممکن است درباره کتابهایتان در زمینه فرهنگ عامه توضیح دهید؟
شش عنوان کتاب در زمینه فرهنگ عامه و مردمشناسی منتشر کردهام. یکی از این آثار، کتاب «دهستان اشکور در کوهستان البرز» است که به بررسی جامع منطقهای در ارتفاعات البرز، شامل ۱۱ روستا، میپردازد. این کتاب حدود ۴۰۰ صفحه در قطع وزیری دارد و سه تا چهار سال پیش منتشر شده است. هر فصل به موضوعی مانند دامداری، کشاورزی، مسکن، آداب و رسوم، ترانهها، مثلها و چیستانها اختصاص دارد و شامل تصاویر و طرحهای فراوان است. تحقیقات این اثر از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۵۲ انجام شد. همچنین دو کتاب علمی و دقیق در زمینه افسانهها منتشر کردهام به نامهای «افسانههای دهستان اشکور» و «افسانههای دهستان برزرود».
تأثیر ادبیات شفاهی بر ادبیات داستانی معاصر چیست و چرا تحقیقات کافی در این زمینه انجام نشده است؟
فرهنگ عامه با تنوع گویشها، آداب و رسوم و اصطلاحات محلی، منبع غنیای برای غنای زبان و ادبیات فارسی است. با این حال، پس از انحلال مرکز مردمشناسی ایران و تغییرات سیاسی و اجتماعی پس از انقلاب، تحقیقات در این زمینه متوقف شد و بسیاری از مناطق روستایی و ایلاتی از نظر پژوهشی مورد بیتوجهی قرار گرفتند. نفوذ فناوری و تغییر سبک زندگی نیز باعث فراموشی افسانهها و ترانههای محلی شده است.
برای حفظ خردهفرهنگها در برابر جهانیشدن چه باید کرد؟
حفظ خردهفرهنگها نیازمند پژوهشهای علمی و دقیق در تمام مناطق ایران است. این پژوهشها باید با حضور در محل، ضبط گفتار افراد بومی، بهویژه افرادی با سواد کمتر که به گویش و فرهنگ محلی مسلطتر هستند، انجام شود و دادهها باید تحلیل و مستند شوند. متأسفانه بسیاری از افسانهها و ترانهها به دلیل گسترش فناوری و تغییر سبک زندگی در حال فراموشی هستند. اگر این تلاشها بهموقع انجام میشد، میتوانستیم بخش بزرگی از این میراث را حفظ کنیم، اما همچنان با مستندسازی دقیق میتوان بخشی از آن را نجات داد.



